روان پرستار

برای ثبت و ضبط تجارب بیست ساله کار با بیماران بخش روان

روان پرستار

برای ثبت و ضبط تجارب بیست ساله کار با بیماران بخش روان

اختلال دو قطبی چیست ؟

اختلال دو قطبی یکی از اختلالات جدی روان پزشکی است که طیف طبیعی روحیه یا خلق افراد را تحت تاثیر قرار می دهد . به این مفهوم که مبتلایان به اختلال دو قطبی چرخشهای خلقی پیدا می کنند که بین دوره های خلق بسیار پایین ( افسردگی ) و دوره های خلق بسیار بالا ( مانیا  یا شیدایی) تغییر می کند که به همین دلیل اختلال دو قطبی به عنوان اختلال افسردگی – مانیا نیز شناخته می شود .

 اصطلاح دو قطبی به این دلیل به کار برده می شود که این اختلال دارای دو قطب یا دو انتها می باشد .

 به عنوان مثال یک کره را تصور کنید قطب شمال این کره مانیا یا شیدایی است و قطب جنوب آن افسردگی خواهد بود . هرگاه فردی قطبهای افسردگی یا مانیا ( شیدایی ) را برای مدت زمان معینی تجربه کند به اصطلاح گفته می شود دوره ی افسردگی یا دوره ی مانیا ( شیدایی ) داشته است . توصیه می شود افرادی که این دوره ها را تجربه میکنند مراجعه ی پزشکی داشته باشند .

علت ابتلا  به اختلال دو قطبی چیست ؟

علت واحد و ثابت شده ای در این مورد شناخته نشده است اما ناهنجاری های عملکرد یا ارتباط سلول های عصبی به عنوان علت این اختلال مطرح است . جدا از علت اصلی زمینه ای اختلال، این افراد به استرسهای هیجانی و جسمی حساس تر هستند . بنابراین تجارب ناراحت کننده ی زندگی مثل مصرف مواد، بی خوابی یا سایر استرسها می تواند در شروع زود تر حملات موثر باشد . اما هیچ یک از اینها عامل اصلی اختلال نیستند .

آیا اختلال دو قطبی به ارث می رسد ؟

اختلال دو قطبی در برخی خانواده ها شیوع بیشتری دارد . محققین گروهی از ژنها را که با این اختلال ارتباط دارند تعیین کرده اند . مثل سایر بیمارهای ارثی اختلال دو قطبی در گروهی از افراد مستعد ایجاد می شود به طور مثال : اگر فردی مبتلا به اختلال دو قطبی است ولی همسر او سالم است شانس ابتلا ی کودک آنها 7 برابر خواهد بود همچنین در صورت ابتلای تعداد  بیشتری از بستگان هر فرد شانس ابتلای او نیز بیشتر می شود .

پنج رهنمود برای رویا رویی با اختلال دو قطبی

1)    به دلیل اینکه اختلال دو قطبی یک بیماری عود کننده است لازم است درمان پیشگیرانه به مدت طولانی انجام شود . قطع ناگهانی درمانهای دارویی و یا روانشناختی باعث بازگشت چرخشهای خلقی مرتبط با بیماری می شود .

2)    اگر شما به اختلال دو قطبی مبتلا هستید یا فردی را میشناسید که به این اختلال مبتلاست توصیه می شود به روان پزشک مراجعه کند . هر چند پزشکان عمومی ممکن به تنهایی نتوانند این اختلال را درمان کند ولی می توانند شما را به یک متخصص ارجاع دهند و این بهترین وضعیت برای دریافت کمکها ، حمایتها و اطلاعاتی است که شما برای رویا رویی با این اختلال به آن احتیاج دارید .

3)    داروهایی وجود دارند که به نام تثبیت کننده های خلق شناخته می شوند . این داروها توسط روانپزشک برای مبتلایان به اختلال دو قطبی تجویز می شوند . این داروها نه تنها در موارد بروز اختلال استفاده می شوند بلکه به طور پیوسته در ادامه ی زندگی فرد مبتلا نیز مورد استفاده قرار می گیرند و علت آن این است که اختلال دو قطبی عود کننده است.

گاهی اوقات برخی داروهای دیگر نیز همراه با داروهای تثبیت کننده خلق تجویز می شوند ولی داروهای همراه غالبا برای دوره ی کوتاهی مورد استفاده قرار می گیرند .

4)    درمانهای غیر دارویی و روانشناختی باید همراه با دارو درمانی انجام شود . این درمانها می تواند به صورت جلسات انفرادی ( در یک جلسه یا بیشتر ) و یا درمانهای گروهی باشد . صحبت کردن با فردی که با مشکلات مبتلایان و اختلال دو قطبی آشنا هستند باعث بهتر شدن نتایج درمانی می شود . برای مراجعه به این افراد و این که به کجا مراجعه کنیم باید با  روانپزشک خود مشورت نماییم .

5)    همیشه آماده ی مقابله با بیماری باشیم . فراموش نکنیم اختلال دو قطبی به معنای دوره های غمگینی و نشاط است و بسیاری از بیماران به عنوان تنها راه رهایی از این وضعیت اقدام به خود کشی می کنند. مراقب این وضعیت باشید و در صورت بروز آن فورا با مراکز فوریت پزشکی تماس بگیرید .  در این شرایط حتی اگر عضو خانواده یا دوست شما تنها یک روز توام با افسردگی شدید را می گذراند از این که تماس شما با مراکز فوریت باعث اتلاف وقت آنان شود نترسید زیرا عواقب تماس نگرفتن می تواند بسیار بدتر باشد .

 

خانواده و دوستان چه کمکی می توانند بکنند ؟

شما  به عنوان عضو خانواده یا دوست یک فرد مبتلا به اختلال دوقطبی بهتر است در افزایش اطلاعات خود در زمینه ی بیماری علل و روشهای درمان آن بکوشید .

علایم هشدار دهنده در شروع  حملات خلقی را در بیمارتان پیدا کنید .

 وقتی بیمار وضعیت خوبی دارد با او در مورد چگونگی مواجهه با علایمش صحبت کنید .

بیمار را تشویق کنید تا در این شرایط درمان را ادامه داده به پزشک خود مراجعه و از مصرف الکل و سایر مواد پرهیزکند .

 اگربیمار خوب نشده یا عوارض دارویی شدیدی را نشان می دهد او را به مراجعه مجدد ( به جای قطع دارو ) تشویق کنید .

چرا عصبانی می‌شویم؟!


وقتی عصبانی می‌شویم، دو راه برای جبران‌ آن وجود دارد: 1. به دل ریختن 2. بروز دادن. راه حل اول مثل اسفنج؛ ناراحتی‌های ما را جذب می‌کند ودر نتیجه افسرده می‌شویم.

راه حل دوم منطقی است، ولی این هم عملی نیست. ما نمی‌توانیم همیشه خشم خود را بروز دهیم. راه سوم این است که علت عصبانی‌شدن را بررسی کنیم و اگر علت آن واهی است، عصبانی نشویم. اکثر عصبانیت‌های ما به دلیل طرز فکرهای غلط ماست که به آن «تحریف‌های شناختی» می‌گویند.

یکی از این خطاهای شناختی، «بزرگ‌نمایی» است، مثل مبالغه کردن درباره اهمیت یک حادثه ناگوار و این‌که برای یک مسأله جزیی، بلوایی به راه بیندازیم که مگو. خطای دیگر باید و نبایدهای بی‌جایی است که برای خود چون وحی منزل می‌دانیم و معلوم نیست «باید»ی که ما برای خود مقرر کرده‌ایم لازم به اجرا باشد. این اشتباه است که خیال کنیم هر لحظه و در هر مورد که خواستیم، دنیا بروفق مراد ما باشد و به دنبال همین‌ طرز فکر، وقتی به آن‌چه می‌خواهیم نمی‌رسیم، ناراحت و عصبانی می‌شویم؛ انگار که با نرسیدن به این خواسته، دنیا به آخر رسیده است.

حتی گاهی باید و نبایدهای وضع شده از طرف خود را جزو اخلاقیات عمومی فرض می‌کنیم و می‌گوییم که همه باید بر طبق آن عمل کنند. مثلاً می‌گوییم چون که من در حق اینان خوبی کردم، ایشان نیز باید تلافی کنند؛ در صورتی که همة انسان‌ها قدردان نیستند. سوم و بالاخره، علت دیگر عصبانیت، برآورده نشدن سطح انتظار بی‌جاست. وقتی سطح انتظار ما از میزان معقول بالاتر باشد، ناکام می‌شویم و به خواسته‌های خود نرسیده و عصبانی می‌شویم. در حالی که می‌بایست، وقتی امکان رسیدن به خواسته‌ها نیست؛ انتظارات خود را تغییر داد؛ به خصوص انتظارات غیر واقع بینانه را.

علت چهارم، مطلق‌گرایی است. با یک اشتباه طرف مقابلمان ناگهان نمرة او را از بیست به صفر می‌آوریم و کل شخصیت او را محکوم و مطرود می‌کنیم؛ انگار که همیشه از او متنفّر بوده‌ایم. در صورتی که با این اشتباه، فقط نمره‌اش کمی کم‌تر می‌شود، نه این‌که ناگهان او را به پایین‌ترین درجه برسانیم. با یک اشتباه، کل شخصیت یک فرد را زیر سؤال نبرید و همه خصوصیات مثبت او را زیر پا نگذارید.

راه دیگر کاستن عصبانیت، درک کردن علت کار افراد است. وقتی دنیا را از دریچة چشم افراد ببینید، با کمال تعجب مشاهده می‌کنید که به زعم خود آن‌ها، عملشان به هیچ‌وجه غیر منصفانه نیست و خیلی هم به آن معتقدند. پس همیشه دقت کنید که آیا شخص به عمد و از روی علم و آگاهی این رفتار را انجام داده یا خودش متوجه نبوده، و یا به نظرش غیرمنصفانه نبوده است. اگر در هنگام عصبانیت یکی از موارد بالا را یافتید و با آن مبارزه کردید، به راحتی می‌توانید آرامش خود را بازیابید.

شما با کم طاقتی فرض را بر این گذاشته‌اید که با حلّ همه مسائل و در اسرع وقت، به همة هدف‌هایتان برسید و وقتی به مانعی بر می‌خورید ناشکیبایی می‌کنید و هنگامی که واقعیت مطابق میلتان نمی‌شود، عصبانی می‌شوید.

پدیدآورنده: مسعود عباسی جامد

"وسواس سخت ترین و نرم ترین جنگ نرم "

برای تعریف جنگ نرم مناسب است تعریفی از جنگ سخت نمائیم، جنگ سخت عبارتست از جنگی که دشمن با سلاح و به طور مستقیم به مبارزه بر می خیزد و سلاح او قابل مشاهده و نابود کننده می باشد. پس جنگ نرم را می توان هرچیزی بر خلاف جنگ سخت دانست که سلاح آن قابل مشاهده نیست و چه بسا به همراه هر جنگ سختی جنگ نرمی در درون و بیرون آن شکل    می پذیرد. جنگ نرم یعنی با پنبه سر بریدن یعنی آسیب بزنی ولی آسیب نبینی به عبارت دیگر مثل اینکه موشی را داخل شلوار یکی می کنند و او خودش می دود . جنگ نرم یعنی خودش را درگیر خودش کنی و از خودش بر علیه خودش استفاده کنی . یکی از ابزارهای جنگ نرم ، جنگ سخت است . اگر به تاریخ نبردها و جنگ ها در روی کره زمین مراجعه کنیم، اولین برخورد فیزیکی که بین دو انسان اتفاق افتاد به هابیل و قابیل بر می گردد(به عنوان جنگ سخت) ولی در واقع ابتدایی ترین جنگ به جنگ نرم برمی گردد.0 وآن زمانی است که شیطان با وسوسه ای که د رآدم ایجاد نمود در درون انسان نفوذ کرد و با ابزار انسان به جنگ انسان ( آدم ) رفت و در نتیجه باعث نا کامی او از بهشت شد . پس اولین ابزار برای جنگ نرم، وسوسه ای بود که آدم دچار آن شد و منشاء آن شیطان ( وسواس) بود که در روی زمین تا کنون  باعث بسیاری از جنگ های نرم وسخت شده است  . پس شیطان نماد جنگ نرم است که با وسواس به جنگ نرم با انسان برخاسته است و وسواس سخت ترین و نرم ترین جنگ نرم شناخته می شود.
فرض کنید دشمنان می خواهند ملت ایران را از بین ببرند ولی نمی خواهند بمب هسته ای بسازند،    نمی خواهند از مرزهای کشورهای همسایه ترکمنستان ، پاکستان ، افغانستان ، عراق، ترکیه ، آذربایجان و ... وارد شوند ، نمی خواهند با سخت افزار ، هواپیما، هلیکوپتر ، تفنگ ، تانک و.. حمله کنند پس با امواج وارد می شوند یا دانشجو از ایران می گیرند، آموزش می دهند و بعد همه اینها را برای موانع رشد و توسعه به ادارات دولتی ایران می فرستند تا همیشه قوانینی تصویب کنند که مردم بدبخت شوند ویا قوانینی را تصویب نکنند که مردم خوشبخت شوندو بدین صورت خیانت می تواند تجلی جنگ نرم دشمن در درون ما باشد .کشورهای استعمارگر می توانند با جنگ نرم، ملتی را توسط خودشان از بین ببرند.  همانگونه که می دانیم رویکردهای جنگ نرم در عرصه های مختلف سیاسی ،اقتصادی،اجتماعی ، فرهنگی و... متفاوت است. یکی از عرصه های  فعالیت د رجنگ نرم، حوزه سلامت است . حوزه سلامت به دو بخش عمده تقسیم بندی می شود که یکی سلامت جسم است و دیگری سلامت جان که در سلامت جان هم سلامت روح و هم سلامت روان و هم سلامت ارتباط وحتی سلامت جسم  مهم است . اثر پذیری و اثر گذاری درحوزه سلامت روح روان آنقدر حائز اهمیت است که خود منشاء اثر گذاری در تمامی عرصه های سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی جامعه می باشد .مثلا کسی که اختلالی را در حوزه سلامت روح روان دارد در عرصه سیاست یک جور عمل می کند،در حوزه اجتماع جور دیگر، در حوزه اقتصاد به گونه ای دیگر و... و همه حوزه ها را با خود درگیر می کند . یعنی وقتی فرد خالص نیست مجبور است سیاستش را هم تغییر دهد ، مجبور است در اجتماع به گونه ای دیگر رفتار کند و مجبور است اقتصاد را هم ... و به همین منوال کسی که دارای اختلال اضطرابی وسواس اجبار (O.C.D) یا اختلال شخصیت سواس اجبار (O.C.P.D) می باشد . در تمامی عرصه های زندگی فردی و شخصی ، خانوادگی ، اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی خود منشاء تخریب و اختلال رفتاری می باشد .و دشمن تمام برنامه ریزی سیاسی، اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و.. خود را بر مبنا و پایه و اساس این اختلال فرد یا جامعه تهیه می کند و این نرمترین جنگی است که اتفاق می افتد ....

http://www.ioashefa.ir/fa/plugins/forum/forum_viewtopic.php?639   

                                       نویسندگان : 1- علی اسلامی نسب  2- مهدی محمدی

متن کامل