روان پرستار

برای ثبت و ضبط تجارب بیست ساله کار با بیماران بخش روان

روان پرستار

برای ثبت و ضبط تجارب بیست ساله کار با بیماران بخش روان

سخن من و دانشجوها

امروز رسماً امتحانات در دانشگاه ما شروع شد. خیلی از بچه های رشته های مختلف، امروز اولین امتحان عمومی شون رو دادن. دیگه وارد دوره دو سه هفته ای  امتحانات شدیم. دورانی که اندازه سه قرن طول می کشه و تمومی نداره! دوران شب بیداری ها، دوران ریتالین خوردن ها و چایی و قهوه نوش جان کردن ها (برای بیشتر بیدار موندن ها). شبایی که به خودت صدتا فحش میدی که چرا در طول ترم بیشتر درس نخوندی. شبایی که به خودت قول میدی از ترم بعد بشینی و مثل بچه آدم در طول ترم درس هاتو بخونی ولی ترم بعد باز همون آش است و همون کاسه! تنها دورانی که توی کتابخونه خوابگاه  اصلاً جای سوزن انداختن نیست. روزهای سرنوشت سازی که درس خواندن جمعی در خوابگاه اپیدمی میشه. اونقدر مهم هست که در فصل امتحانات، توریست ها رو از اقصی نقاط اصفهان به خوابگاه بکشونه و جمعیت اتاق ها رو دو برابر بکنه. گرفتن سه هزار تومن از هر مهمان برای یه شب موندن توی خوابگاه هیچ تأثیرمنفی روی این قضیه نداره. فعلاً امتحان است که حرف اول رو می زنه. محل برگزاری مراسم درس خواندن جمعی، معمولاً نمازخونه خوابگاه یا هر جای بزرگ دیگه ای که هست که با خیال راحت بشه توش ولو شد و با صدای نسبتاً بلند حرف زد!

جلسه می تونه به طریق هم سطح یا غیر هم سطح برگزار بشه. در متد هم سطح، همه حضار، تقریباً در یه رده از جهالت نسبت به موضوع درس به سر می برن و قراره به روش هم افزایی، سطح علم مجموعه را بالا ببرن! اما جلسه غیر هم سطح، معمولاً یه رئیس یا استاد مدعو داره که می تونه یه هم ورودی کار درست یا یه سال بالایی علاقه مند به امور خیریه باشه! روش دوم مخصوصاً در شب های امتحان، معمولاً بازده بیشتری داره؛ اما اگه از روش اول استفاده می کنین، هر نیم ساعت به نیم ساعت، یه سؤال رو از خودتان بپرسین: این حرف ها چه ربطی به امتحان فردا داره؟ نمی خواستم زیاد حرف بزنم. هدفم این بود که داغ دل شما رو تازه کنم! می تونین با نوشتن درد دلها، جملات ادیبانه و خلاصه هر چیز دیگه ای که دلتون رو خنک می کنه در قسمت نظرات این پست، یه کم از تراکم فشار این دوران کم کنین!http://nutisf.blogfa.com/

خوب نوشتین همینجوراس.ما آدمیزادگان باورمون نمیشه شب امتحانی هم وجود داشته باشه که یکی تو سر خودمون بزنیم یکی تو سر جزوه و کتاب مون و عهد هایی که بسته میشه باخدا که اگر امروز کمکم کنی قول مردونه میدم دفعه دیگه سر وقت درس بخونم.اما اگر نبود این شبای امتحان و این اضطرابا رشدی صورت نمی گرفت.لازمه حرکت اصطکاک و لازمه رشد اضطرابه.دیگه وقت توبه کردن گذشته وقت احساس گناه و به خود فحش دان هم گذشته بهتره هر لحظه که هستید با خودتان فکر کنید چیزی دیگه وقت نمونده یه نگاه سر سری بندازم و ببینم کل این مطلب چی هست بعد یه فصل یه فصل را یه مرور سریع روزنامه ای و بعد از آخر به اول تورق و یه چیزایی را به خاطر سپردن بعد از یه جای تفالی( شانسی )به اول یا به آخر و خلاصه خدا را قسم بدین اگر اونی که من خوندم و زیرش (به عنوان مطلب مهم تو امتحان )خط کشیدم سوآل باشه صد دور یه پیرزن را رو دوشم می برم تا بالای کوه صفه.و هی ازین وعده وعیدا به خدا و هی باج دادن به آئمه معصوم و هی تطمیع این فقیر و اون ندارو این نیازمند.مطمئن باشین شب امتحان فقط میشه با خودتان و خدا مزاح کنید.دیگه آب رفته به جوی باز نمی گرده (ببخشید دیگه وقت طلای هدر رفته باز نمی گرده) وحشت به خود راه ندهید.همه چی روبه راه میشه بگین خدایا شکرتو که امشب مادر بزرگم هوس بیمار قلبی شدن نکرده پس با خیال راحت میتونم درسم را بخونم خوبه امشب خوابم نمیاد حالا میتونم یه مرور بکنم وحشت کردن که هنوز درسم رو نخوندم همان و وقت باقیمانده را از دست دادن نیز همان

 .یه چیز دیگه بگم وحشت شب امتحان آدرنالین خون تان را بالا برده و بیش از دیگر مواقع درس ها به ذهن تون سپرده میشه پس بگو چرا شبا امتحان اینقدر یادگیری هاتو بهتره، ازدیگر مواقع .اما اون دوست نازنینی که میگه از وحشتم میزنم به بی خیالی شدت وحشت باعث فلج شدن ذهن میشه.هیچ اشکالی نداره تا حالا نخوندین خوب کردین جوونید و جوون را چه به ترس از چیزی (حتی امتحان)؟.

بگین آخداجون ، متشکرم که برام موقعیت امتحانو فراهم کردی تا( ....خوش بود گر محک تجربه آید به میان.)این من و این امتحان .بجنگه تا بجنگم .اگر من ساربونم میدونم کی درس بخونم( نه بابا میدونم شترا را کجا بخوابونم.)خلاصه با انرژی، قبراق و هشیار امتحان بدین و بگین من موفق میشم من می د وو نم.

 اگر مث کبک سرتان را زیر برف کنین که من ندیدم و شکار بشین این یعنی چون وقت گذشته دیگه هر چه بادا باد.و این محروم کردن خود از اوقات طلایی باقی مانده است.من هم امتحان داشته ام و تمام حالات هیجانی شما را تجربه کرده ام و می فهمم چه میکشد آنکس که خوابگاهی است و امتحان دارد یا  آنکس که خوب تغذیه نشده و ...و اونکه کمبود خواب دارد و ....ولی بگین آی حسنک یکسال بخور نون و تره صد سال بخور نون و کره امتحان بده و نترس تا معلوم بشه کی از مردودی و مشروطی نترسید و رفت به میدون امتحانا.

به کدامین امید دل بسته ای؟

وقتی فکر میکنم مدتهاست منتظر کسی هستم که دلداریم دهد و هنوز...


متوجه میشوم


سال ها دل طلب جام جم از ما میکرد             آنچه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد