روان پرستار

برای ثبت و ضبط تجارب بیست ساله کار با بیماران بخش روان

روان پرستار

برای ثبت و ضبط تجارب بیست ساله کار با بیماران بخش روان

پرسشنامه روش های کنار آمدن لازاروس


 
Ways of Cooping 
برای پاسخ به عبارت های این پرسشنامه ، یک موقعیت پر تنش را مجسم کنید. در مورد پر تنش ترین موقعیتی را که در هفته پیش تجربه کرده اید، فکر کنید.
منظور ما از موقعیت پر تنش ، موقعیتی است که برای شما دشوار یا آزار دهنده بوده است؛ خواه این که شما از آن چه اتفاق افتاده احساس درماندگی کرده اید، یا تلاش چشمگیری را برای درگیر شدن با آن موقعیت انجام داده اید. این موقعیت می تواند خانواده شما ، دوستان یا هر عامل مهم دیگری را در بر گیرد. قبل از پاسخ دادن به این عبارت ها در مورد جزئیات این موقعیت پر تنش، فکر کنید ( مثلا جایی که اتفاق افتاد، فردی که درگیرشد، عمل شما و اهمیت آن برای شما). چه هنوز درگیر این موقعیت باشید و چه قبلا اتفاق افتاده باشد، باید پر تنش ترین موقعیتی باشد که در طی هفته گذشته کاملا تجربه کرده اید. برای پاسخ دادن به هر یک از عبارتها، لطفا این موقعیت پر تنش را در ذهن خود مجسم کنید.
هر عبارات را به دقت بخوانید و درجای مناسب و در مقابل شماره هر عبارت در پاسخنامه ، علامت (*) بگذارید.
0= به کار نبردم ... 2= تا حدی به کار بردم ...3= بیشتر مواقع به کار بردم ... 4= زیاد به کار بردم ...
1. فقط به آنچه که باید در مراحل بعد انجام می دادم، توجه داشتم.
2. سعی کردم برای درک بهتر مساله، آن را تجزیه و تحلیل کنم.
3. برای دور کردن ذهنم از این افکار، خود را به کار یا فعالیت دیگری مشغول ساختم.
4. احساس کردم که گذشت زمان تغییری را به وجود می آورد، فقط باید منتظر ماند.
5. برای آن که به نتیجه مثبتی از موقعیت برسم، مذاکره و مصالحه کردم.
6. کاری کردم که به نظر نمی آمدکارساز باشد، ولی لااقل کاری انجام دادم.
7. سعی کردم تا فرد مسئول را وادار سازم تا ذهنیتش را تغییر دهد.
8. برای آن که بهتر از موقعیت سر درآورم ، با شخص دیگری صحبت کردم.
9. خود را مورد انتقاد و سرزنش قرار دادم.
10. سعی کردم امکان عقب نشینی را برای خودم فراهم بیاورم و در عین حال دنبال راه حل های دیگری بگردم.
11. به امید یک معجزه بودم.
12. خودم را به دست سرنوشت سپردم، البته گاهی بد شانس هستم.
13. به روی خود نیاوردم که اتفاقی افتاده است.
14. سعی کردم احساساتم را برای خودم نگه دارم.
15. خوشبین بودم، به گونه ای که هنگام صحبت سعی می کردم جنبه های مثبت رویداد را در نظر بگیرم.
16. بیش از حد معمول می خوابیدم.
17. خشم خود را نسبت به شخص یا اشخاص مسبب مشکل، ابراز کردم.
18. همدردی و همفکری دیگران را پذیرفتم.
19. چیزهایی به خود گفتم که احساس بهتری به من می داد.
20. به دلم افتاد که در مورد این مشکل کاری خلاق انجام دهم.
21. سعی کردم همه چیز را فراموش کنم.
22. از فردی متخصص کمک گرفتم.
23. همانند یک انسان، تغییر و تکوین یافتم.
24. پیش از آن که کاری را انجام دهم، منتظر ماندم تا ببینم چه اتفاقی می افتد.
25. عذر خواهی کردم و یا برای جبران آن، کاری را انجام دادم.
26. نقشه ای کشیدم و آن را عملی کردم.
27. وقتی نتوانستم به هدف اصلی خود برسم، نزدیکترین هدف به آن را برگزیدم.
28. گذاشتم احساساتم به طریقی رها شوند.
29. فهمیدم که مشکل را خودم پیش آورده ام.
30. بعد از این تجربه ، بهتر از قبل از آن بوده ام.
31. با شخص دیگری می توانست کاری واقعی در مورد این مشکل انجام دهد، صحبت کردم.
32. سعی کردم با استراحت کردن یا رفتن به تعطیلات، از آن خلاص شوم.
33. سعی کردم با خوردن، نوشیدن، سیگار کشیدن، استفاده از مواد مخدر یا دارو، احساس بهتری در خودم به وجود بیاورم.
34. برای حل مشکل، شانس بزرگی آوردم یا کاری پر خطر انجام دادم.
35. سعی کردم خیلی عجولانه عمل نکنم یا به دنبال اولین فکر نروم.
36. ایمان تازه ای پیدا کردم.
37. غرورم را حفظ کردم و خم به ابرو نیاوردم.
38. تازه فهمیدم چه چیزی در زندگی مهم است.
39. به گونه ای امور را تغییر دادم که همه چیز درست به نظر آید.
40. کلا از بودن با مردم اجتناب کردم.
41. نگذاشتم این مساله مرا درگیر خود سازد و از زیاد فکر کردن در مورد آن، امتناع کردم.
42. خواستم دوست یا خویشاوندی مورد احترام، نصیحتم کند.
43. نگذاشتم دیگران بدانند که چقدر اتفاق بدی بود.
44. موضوع را سهل گرفتم و از زیاد جدی بودن آن امتناع کردم.
45. در مورد چگونگی احساسم با کسی صحبت کردم.
46. جا نخوردم برای آن چه که می خواستم، جنگیدم.
47. تقصیر را به گردن دیگران انداختم.
48. تجارب گذشته ام را مرور کردم، قبلا موقعیت مشابهی داشتم.
49. می دانستم که چه کاری باید انجام دهم ، بنابراین سعی ام را دو چندان کردم.
50. از باور کردن انچه اتفاق افتاده بود، امتناع کردم.
51. به خود نوید دادم که دفعه بعد همه چیز متفاوت خواهد بود.
52. دو راه متفاوت را برای حل مشکل در پیش گرفتم.
53. از آن جایی که نمی شد کاری انجام داد، موقعیت را پذیرفتم.
54. سعی کردم نگذارم چیزهای دیگربه احساساتم در مورد این مشکل، مداخله کند.
55. آرزو می کردم می توانستم آن چه را اتفاق افتاده است و یا چگونگی احساساتم را تغییر دهم.
56. چیزهایی را در خودم تغییر دادم.
57. رویا یا تصور زمان یا مکانی بهتر از آن چه در آن بودم را داشتم.
58. آرزو می کردم که این موقعیت دور یا به گونه ای حل شود.
59. در مورد این که چه خواهد شد، خیال پردازی و آرزوهایی داشتم.
60. دعا کردم.
61. خودم را برای بدترین عوارض آماده کردم.
62. آن چه را که می خواستم بگویم یا انجام دهم ، در ذهنم مرور کردم.
63. فکر کردم شخص مورد تحسین من چگونه با این موقعیت مواجه می شود و از آن به عنوان الگویی استفاده کردم.
64. سعی کردم از دیدگاه دیگران به این موضوع نگاه کنم.
65. به خود یادآوری کردم که چقدر می توانست بد تر از این هم باشد.
66. نرمش و و رزش کردم.