افکار غیرمنطقی،
غیرواقعی و فریبآلود، میکروب و علت افسردگی هستند و چنانچه این افکار، تصحیح و
اصلاح شوند، افسردگی نیز درمان خواهد شد.
● احساس طبیعی غم و
اندوه
غم و اندوه ، یک
عکسالعمل سالم و طبیعی در مقابل ضایعات، حوادث، ناامیدیها و تغییرات بد زندگی
است که ما اغلب، آن را سرکوب میکنیم.
ما برای حوادث اسفناک زندگی، برای بیماریها یا برای هر سختی و مشقتی که در زندگی با آن رو به رو میشویم دچار غم و اندوه میگردیم.
ممکن است برای کاری که زمانی بر اثر ناپختگی و جوانی انجام دادهایم اکنون غصهدار شویم.
متأسفانه بسیاری از ما نمیدانیم حالت صحیح و سالم غصه خوردن چگونه است و چهطور باید با آن برخورد کرد و چهطور آن را ارضا کرد ، و از دل بیرون راند؟ ما به خود ، اجازه گریه کردن نمیدهیم
و غم و غصّه ی خود را انکار میکنیم.
ما میترسیم اشکمان جاری شود
و دردها را بیرون بریزیم.
در نتیجه، این عواطف را در سینه حفظ کرده ، هیچ وقت از آنها فارغ نمیشویم. آنها با فشاری که روی فکر و قلب ما وارد میسازند، رفتار و اعمال روزمره ی ما را از مسیر طبیعی منحرف میسازند،
بهگونهای که به عوارضی چون
«افسردگی» دچار میشویم. روانشناسان معتقدند که راه سالم برخورد با غم و اندوه،
این است که: «هیچ وقت، فرصت گریه کردن را از دست ندهید».
● نسخه قطعی درمان:
خداباور
بینش خداباورانه و
توحیدی میگوید که اگر تنها شَوم، باز هم خدا هست
او جانشین همه نداشتنهاست.
شخص خداباور میگوید: من دوستی شنوا، بینا، دانا و مهربان دارم که «بر
هر چیز تواناست»(۴) و آن
دوست و یاور خوب، «برای ما کافی است».(۵)
شناختدرمانی
میگوید: «با پیش آمدن حادثهای ناگوار، آن را تعمیم ندهید و همیشه منتظر حادثه
بدی نباشید. دلیلی ندارد که اتفاق گذشته، باز تکرار شود». اما بینش توحیدی میگوید:
«خداباوری ، حصار امنی
است که هر که در پناه آن قرار گیرد، هیچ گزندی را توانایی غلبه بر او نیست».)
شناخت درمانی
میگوید: «کاملگرایی و همه چیز را در حد بهترین خواستن، مایه رنج است».
و بینش توحیدی میگوید: «هر پدیده و شیء در جهان، نابودشدنی است مگر آن که رو بهسوی او دارد.
هیچکس و هیچچیز جز او بهترین نیست و او تنها ربّ اعلی و سزاوار دوست
داشتن و پرستیدن است».
شناخت درمانی ممکن
است نگرانی ما را از پارهای مسائل برطرف کند، ولی نمیتواند اضطراب و افسردگی را
ریشهکن کند.
تنها خدا، صاحب و ناخدای این کشتی توفانزده است که میتواند انسان، این مسافر بیقرار را ـ که گرفتار کشمکشهای درونی و بیرونی است ـ ، آرام کند.
تنها برداشتن بینشهای غلط (نفی خدایان دروغین)، موجب رستگاری نیست، بلکه باید بینش خداباورانه به
دنبال آن، مطرح و جایگزین شود ، یعنی ارزشهای فطری و خدایی، جانشین الههها و
ارزشهای دروغین شود.
آنچه امروزه با عنوان
برنامهریزی عصبی ـ کلامی تحت عنوان اداره مغز مطرح میشود، در اسلام، با فلسفه و
مفهومی بسیار عمیقتر، عنوان شده است.
اسلام میخواهد ما
ادارهکننده ی احساسات، عواطف، افکار و تمایلات خود باشیم، نه آنها مدیر ما.(۸)
● مذهب و خود ملامتگری
کلیه مذاهب میخواهند
که ما انسانهایی شاد و سرشار از نشاط باشیم و یکدیگر را دوست بداریم. به هنگام
خطاکاری، ایمان و اعتقادمان به ما میگوید ، چون انسانیم مرتکب اشتباه میشویم. ما
باید خود و حتی کسانی را که علیه ما کارشکنی میکنند ، ببخشیم.در انجیل آمده:
«همسایهتان را چون خود دوست بدارید». این عبارت در آنِ واحد به دو نکته اشاره
میکند: دیگران را دوست بدارید : اما خودتان را نیز دوست بدارید. به تعبیری « نه
دیگران را سرزنش کنید و نه خود را».
تمام مذاهب به این
حقیقت پی بردهاند که آدمی، موجودی ضعیف است و با وجود تلاشهای فراوان، باز هم
گاهی مرتکب گناه میشود. البته ممکن است بتواند رفتارهای اعتراض برانگیزش را به
مقدار قابل توجهی کاهش دهد ، اما هرگز قادر نیست آن را کاملاً متوقّف کند. وقتی
خداوند ، رفتار نادرست را بر ما میبخشد، آیا ما نباید با خویشتن مهربان و سخی
باشیم؟
شما با پیروی از
تعلیمات مذهبی خود هیچ گاه دچار افسردگی ناشی از خود ملامتگری نخواهید شد. این،
الگوی کاملی از همسویی مذهب و روانشناسی است، زمانی که در کنار یکدیگر قرار
میگیرند.
http://ravanshenasan.mihanblog.com/post/21