سلامت روانی جامعه از کجا ضربه میخورد ؟
عوامل اجتماعی و محیطی، گهگاه سلامت روان ما را تهدید میکنند و در طولانیمدت، همان کاری را با سلامت روان ما میکند که آبله و فلج اطفال با سلامت جسم ما میکرد..
حالا شما بفرمایید "عوامل اجتماعی و محیطی چگونه بر سلامت روان تاثیر میگذارند"؟
جواب دکتر فدایی:
ببینید؛ انسان یک واحد «زیستی ـ اجتماعی ـ روحانی» است که سلامت او وابسته است به توجه به همه جنبههای وجود او.
در تعریف سازمان جهانی بهداشت از سلامت تصریح شده است که سلامت فقط نداشتن بیماری نیست بلکه احساس رضایت از زندگی جزو انکارناشدنی سلامت است و این به معنی ضرورت توجه به امور اجتماعی و معنوی در زندگی انسان است.
این عوامل اجتماعی و محیطی که میگویید، چه چیزهایی هستند؟
تقریبا همه چیز؛ از رویدادهای سیاسی گرفته تا تغییرات درجه حرارت، از اخبار مربوط به زمینلرزه احتمالی تا گران شدن قیمت اجناس، از تعطیل اعلام شدن ناگهانی یک روز هفته تا سقوط هواپیما..
بنابراین شاید لازم باشد طبقهبندی منظمتری از این عوامل به عمل آید؟
موافقام.
بهتر است ابتدا آنها را به دو قسمت کلی عوامل فیزیکی و عوامل اجتماعی بخش کنیم؛ گرچه این دو با هم تداخلهای زیادی دارند.
پس بحث را از عوامل فیزیکی موثر بر روان شروع کنیم.
یکی از ملموسترین این عوامل، درجه حرارت محیط است. بررسیها نشان میدهد که گرمای زیاد هوا ،باعث حالت برانگیختگی و پرخاشگری
غیرارادی در افراد میشود. کارگرانی که در کارگاهها یا کارخانههایی کار میکنند که دمای محیط کار بالاست خیلی زیاد در معرض حملات خشم و پرخاشگری قرار میگیرند.
یکی دیگر از عوامل فیزیکی، سر و صدای محیط است.
محیط پر سر و صدا موجب تحریک پذیری و پرخاشگری و کاهش توجه و تمرکز میشود.
شلوغی و ازدحام نیز از عوامل دیگری است که تاثیر منفی بر سلامت روان دارد.
اکنون شاید بتوان دریافت که چرا در یک ظهر گرم تابستان در خیابانهای پرازدحام و پر سر و صدای تهران، تصادفهای اتومبیل و درگیری بین عابران آن همه بالا میرود.
دیگر چه عوامل فیزیکی و محیطی بر سلامت روان ما تاثیر میگذارند؟
خطوط انتقال برق فشار قوی، امواج فرستنده تلفنهای همراه، اشعه ماورایبنفش و انواع دیگر امواج الکترومغناطیسی از این جمله هستند که گذشته از صدمات جسمی به طور مستقیم بر دستگاه عصبی مرکزی نیز ممکن است تاثیر بگذارند.
آلودگی هوا موجب احساس خستگی زودرس و کاهش تمرکز و افزایش پرخاشگری میشود.
چگونه میتوان از این عوامل مضر پرهیز کرد؟
احتمالا با گریختن به جزیره روبینسون کروزو! به شرط آنکه تبدیل به یک منطقه توریستی با هتلهای متعدد و باند فرودگاه و غرش صعود و فرود هواپیماهای بیشمار جت نشده باشد.
یعنی واقعا کاری نمیشود کرد؟
چرا نمیشود؟ البته که میشود؛ به شرط آنکه جنبشی برای بازگشت به طبیعت به راه بیفتد و زندگی در روستا و شهرهای کوچک تشویق شود. در غیر این صورت با افزایش تصاعدی مشکلات ناشی از استرس با برخی نابهسامانیهای روانی و بزهکاری و اعتیاد رو به رو خواهیم شد.
راجع به عوامل فرهنگی اجتماعی موثر بر سلامت روان هم بگویید.
قطعا جامعهای که در آن، معنویت و ایمان راستین حاکم باشد جامعه سالمتری است.
نکته مهم دیگر احساس امنیت روانی حاکم بر جامعه است. اگر جامعه مرتبا با اخبار ناامید کننده بمباران شود تاثیر بسیار منفی بر سلامت روان شهروندان خواهد داشت. احساس تعلیق و بلاتکلیفی هم از دیگر عوامل مخرب سلامت اجتماعی است. اگر قوانین به سرعت تغییر کند، اگر هرچند ماه یک بار صحبت از تعویض شناسنامه و تغییر گواهینامه و تغییر پلاک خانهها و اتومبیلها و نوسان قیمتها باشد موجب اضطراب و تنش عمومی خواهد شد. اگر مردم بهطور مرتب نگران زلزله، بیآبی، سیل، کمبود نفت یا گاز در زمستان یا خطر حمله خارجی باشند طبعا مضطرب خواهند ماند که به تدریج تبدیل به نوعی احساس درماندگی و افسردگی میشود.
رسانهها چه نقشی در این میان دارند؟
انعکاس صحیح اخبار و حفظ تعادل در ارایه اخبار خوشایند و ناخوشایند سبب جلوگیری از رواج شایعات میشود. شایعات، سلامت روانی جامعه را به هم میزند و گاهی اصولا به همین منظور هم توسط دشمنان ساخته و پخش میشود. گاهی نیز به عوض ارایه یک خبر، تنها تفسیرها و تعبیرها و حواشی آن پخش میشود که این امر میتواند سبب بروز بیاعتمادی در شنونده خبر شود.
هنر چه کاری میتواند برای سلامت اجتماعی انجام دهد؟
هنر ضمن آنکه بازتابی از روحیه جامعه است، میتواند بر روحیه جامعه نیز تاثیر بگذارد. به عبارت دیگر هنر از طریق جامعه تغذیه میشود و در عین حال جامعه را نیز از نظر روانی تغذیه میکند. اگر رسانه هنری به نیازها و خواستههای مردم بیتوجه باشد تاثیر خود را از دست میدهد. سلامت اجتماعی تا حدود زیادی به احساس هویت مثبت گروهی وابسته است. تقویت هویت ملی از طریق پرداختن به دستاوردهای ملت ایران چه در زمان حاضر و چه در گذشته سبب همبستگی عموم و تقویت سلامت اجتماعی و روانی میشود. کودک و نوجوان بر حسب ذات و سرشت خود نیاز به سرمشق و قهرمان دارد. اگر این نیاز به وسیله توجه به قهرمانان ملی و مذهبی ایرانی برآورد نشود آنگاه جومونگ کرهای یا ضدقهرمانهای آمریکایی تبدیل به سرمشق کودک و نوجوان ایرانی خواهد شد. به عوض اسطورهسازی از ورزشکاران معاصر که به هر حال از خطاها عاری نیستند، بهتر است به سراغ قهرمانان اسطورهای ایرانی که مظهر دینداری و خداجویی و پایمردی و ایراندوستی هستند، برویم.
حرف آخر؟
سلامت روانی جامعه موضوعی پیچیده است که بر همه امور کشور تاثیر میگذارد. باید وجودش را به رسمیت بشناسیم و بدانیم که نمیتوان آن را فقط به سیاستمداران سپرد. قطعا لازم است به صورت کارشناسی به آن پرداخت