همیشه فکر می کنم حرف زدن بهتر از سکوت کردنه البته باید اینو تصحیح کنم.همیشه حرف زدن بهتر از سکوت کردن نیست.
سعدی درین باره میگه
دو چیز طیره عقل است لب فروبستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی
سعدی حکیم است و وقتی میگه وقت
یعنی یعنی تو باید تشخیص دهی زمان هر عمل را
هر چیز حدی داره
سکوت حدی داره حرف زدن هم حدی داره
بعضی ها با خود می اندیشند چه بگویم؟
اینکه این کنم یا آن کنم نشان از اختیار انسان داره ترجیح میدهد سکوت اختیار کند خاموش باشد مبادا نسنجیده گویی شود
این دست به عصا رفتن این تردید و دو دلی این نگرانی میتواند علامت نداشتن اعتماد به نفس باشد
میتواند نشانه اضطراب نشانه وسواس هم باشد
پس حرف بزن تا بدانم اعتماد به نفس داری قادر به گرفتن حق خود هستی منفعل نیستی نمی نشینی تا آب از سرت بگذرد
اما چه بگویی؟
گفتن هر چیز؟
میدانی تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد؟
پس چون شاخص حفظ شخصیت همین نگفتن است باید بدانی سکوت هم کم ارزش نیست
خب بگو تا بدانی کی هستی ادبیاتی را که بکار می گیری تا بدان وسیله خودی نشان داده باشی همان است که یا همه چیز را به ضررت می کند یا همه چیز را به نفعت
ببین عزیزم درست است که انسان تنها حیوان ناطق است و حیف است این قدرت نطق خود را معطل بگذارد ولی وقتی شخصیت تو که همه چیز توست در معرض تهمت و یا قضاوت قار می گیرد بهتر نیست احتیاط به خرج دهی؟شرط عقل احتیاط است
نه هر که آینه سازد سکندری داند
نه هر که چهره بر افروخت دلبری داند
پس هشیار باش
نه هر کلکی شکر دارد
بله اگر کلک تو شکر پراکنی می کند بفرما بگو