روان پرستار

برای ثبت و ضبط تجارب بیست ساله کار با بیماران بخش روان

روان پرستار

برای ثبت و ضبط تجارب بیست ساله کار با بیماران بخش روان

اختلال نافرمانی مقابله ای،

مقدمه
دوران کودکی از مهمترین مراحل زندگی است که در آن شخصیت فرد پایه ریزی شده و
شکل می گیرد. اغلب ناسازگاری ها و اختلالات رفتاری در نوجوانی و بزرگسالی، از بی توجهی به
مسائل و مشکلات عاطفی-رفتاری دوران کودکی و عدم هدایت صحیح در روند رشد و تکامل ناشی
می شود. مبتنی بر پذیرش این واقعیت، اخیراً توجه فزاینده ای به پیشگیری و درمان مشکلات و
.( اختلالات دوران کودکی معطوف شده است (کارت رایت-هاتون، 2005
میزان شیوع اختلالات دوران کودکی بین 6 تا 19 درصد برآورد شده است (ماش و بارکلی،
2002 ). این بررسی ها عمدتأ برکودکان مبتلا به اختلالات رفتار ایذایی 1 متمرکز بوده اند، چراکه این
اختلالات بخش وسیعی از موارد بالینی را شامل شده (کازدین 2 و همکاران، 1990 ، به نقل از کوستین
و همکاران، 2004 ) و تأثیر گسترده ای بر کودک، خانواده، معلمان و جامعه دارند (ماش و بارکلی،
2002 ). از میان اختلالات ایذایی، اختلال نافرمانی مقابله ای 3 از شایعترین اختلالات روانی است که با
شیوع 2 تا 16 درصد در کودکان پیش دبستانی یا اوایل سن مدرسه، و در مرحله قبل از نوجوانی بروز
می کند. این اختلال با عواملی چون، از کوره در رفتن، مشاجره با بزرگسالان، سر پیچی فعالانه از
مقرّرات و درخواست های بزرگسالان و یا عدم همکاری با آنها، تعمد در ناراحت کردن دیگران،
سرزنش دیگران به خاطر اشتباهات و سوء رفتار خود، زود رنجی و زود ناراحت شدن از دست
دیگران، دلخوری و عصبانیت و نیز کینه توزی و انتقام جویی خود را نشان می دهد (انجمن روانپزشکی
.( آمریکا، 1381 ؛ کاپلان و سادوک، 1382
اختلال نافرمانی مقابله ای، اختلالی تدریجی و مزمن است (بلوم کویست، 1383 ) که تقریباً
همیشه در روابط بین فردی و عملکرد تحصیلی کودک تداخل می کند. این کودکان اغلب دوست و
رفیقی ندارند و روابط انسانی برای آنها رضایت بخش نیست. آنها علیرغم هوش کافی، بدلیل عدم
مشارکت و مقاومت در برابر توقعات خارجی و اصرار بر حل مشکلات به کمک دیگران، در مدرسه
پیشرفتی ندارند و ممکن است مردود شوند. مشکلات یاد شده موجب کاهش اعتماد به نفس، تحمل
کم برای ناکامی، خلق افسرده و حملات کج خلقی می شوند (کاپلان و سادوک، 1382 ). پیش
آگهی 4 اختلال نامطلوب بوده و کودکان مبتلا در سالهای آینده در معرض خطر رشد مشکلات دیگری
اختلالات خلقی، بیش اضطرابی 6، مصرف مواد و الکلیسم (کاپلان و ،(CD) همچون اختلال سلوک overanxious
3) بر تغییر شیوه های فرزندپروری... P) اثر آموزش برنامة فرزندپروری مثبت
4
؛ سادوک، 1382 ؛ بلوم کویست، 1383 ؛ انگلد و کاستلو، 1999 ؛ باربارا و همکاران، 2004
مارمورستین، 2006 ؛ میلن و ادواردز، 2001 ) و نیز اختلال سلوک، اختلال شخصیت ضداجتماعی و
رفتارهای بزهکارانه در دوران بلوغ و بزرگسالی هستند (کاپلان و سادوک، 1382 ؛ بلوم کویست ،
.( 1383 ؛ میلن و ادواردز، 2001 ؛ لوبر و همکاران، 2000 ؛ ریچارد و همکاران، 2002
در باب علت شناسی این اختلال عوامل بسیاری مطزح شده است که از جملة آنها می توان به
تعامل منفی والد- کودک و شیوة فرزندپروری ناکارامد والدین اشاره کرد(بینا، 2002 ؛ برادلی،
2002 ؛ بارت و همکاران، 2003 ؛ هالنشتین، 2004 ؛ کاپلان و سادوک، 1382 ؛ بلوم کویست،
1992 ، به نقل از برادلی، 2002 ) معتقد است که ) 1383 ؛ جلالی و همکاران، 1386 ). پترسون 1
اختلالات برون سازی شده نتیجهٔ شکست در اعمال قوانین والدینی هستند که معمولأ دارای سه ویژگی
شامل: قوانین بی ثبات، نظارت کم و مهارت های ضعیف حل مسئله است. این نوع سبک فرزندپروری،
2001 ، به نقل از گیمپل ) کودکان را به سمت نافرمانی سوق می دهد. در همین راستا کچلاک وکینان 2
و هالند، 2002 ) بیان کرده اند که، ضعف مسئولیت پذیری والدین و تنبیه شدید، خطر بروز رفتارهای
ایذایی را افزایش می دهد. بلوم کویست ( 1383 ) نیز بیان می کند که والدین کودکان مبتلا به نافرمانی
مقابله ای غالباً در برخوردهای انضباطی شان، والدینی خشن، نا هماهنگ و ناتوان هستند. نتایج مورد
اشاره موجب شدند تا روابط متقابل والد-کودک در مرکز توجه آسیب شناسی کودکان قرار گیرد،
چراکه تعامل های نامناسب و شیوه های فرزندپروری ناکارامد والدین می تواند اختلالات عاطفی و
رفتاری را در کودکان و نوجوانان ایجاد کنند (بینا، 2002 ؛ جلالی و همکاران، 1386 الف).
با توجه به اینکه بسیاری از تحقیقات نشان می دهند که عوامل خطر ساز خانوادگی مثل
،فرزندپروری 3 ناکارامد والدین پیش بینی کنندة نیرومندی برای رشد و حفظ مشکلات عاطفی و
رفتاری در کودکان و نوجوانان می باشد (سندرز، الف 2003 ؛ دن و همکاران، 2003 )، لذا روش
مداخله ای که شیوهٔ فرزند پروری والدین را مورد هدف قرار دهد، از زمره روش های بسیار موثر
پیشگیری از اختلالات مزمن رفتاری در کودکان می باشد (دن و همکاران، 2003 ). بدین منظور
سندرز 4و همکاران بر اساس مداخلات خانوادگی و فرزند پروری، برنامة فرزندپروری مثبت 5را بوجود
آوردند (سندرز، 1999 ، به نقل از دن و همکاران ، 2003 ) که در قلمرو درمانگری های خانوادگی
رفتاری بر اساس اصول یادگیری اجتماعی قرار دارد (سندرز، الف 2003 ) این برنامه یک مداخلهٔ چند
سطحی است (سندرز و همکاران، 2003 ) که عوامل محافظتی کودکان را غنا می بخشد و عوامل خطر
3) بر تغییر شیوه های فرزندپروری... P) اثر آموزش برنامة فرزندپروری مثبت
5
سازی را که با مشکلات رفتاری و هیجانی کودکان در ارتباط است کاهش می دهد (دیویسون،
.(2005
برنامه آموزش مذکور اهداف زیر را دنبال می کند:
1) افزایش دانش، مهارت، اعتماد به نفس، خود کارامدی و خوش فکری والدین در تربیت
کودکانشان
2) ارائه درمان بوسیله یادگیری آموزشی، حل مسأله به واسطه الگوپردازی، درمانگری ساخت
یافته حل مسأله.
3) گسترش سرگرمی و ایمنی و پرورش وایجاد محیط هایی با میزان تعارض کمتر برای کودکان
4) افزایش کارآمدی رفتاری، هوشی، زبانی، عاطفی و اجتماعی کودکان از طریق مهارت های
.( فرزندپروری مثبت (ساندرز، 2003
اثربخشی برنامة فرزندپروری مثبت در مطالعات مختلف مورد تأیید قرار گرفته است. این برنامه
از پشتوانه تجربی خوبی در درمان اختلالات رفتاری (سندرز و همکاران، 2001 ؛ لئونگ و همکاران،
،2001 ، 2003 ؛ کن 1 و همکاران، 2003 ؛ سندرز و همکاران، 2004 ؛ سندرز، 2005 ؛ مارکی دادز 2
2000 ، به نقل از بار و همکاران، 2002 ؛ جلالی و همکاران، 1386 ، به نقل از سندرز، 2005 ؛ هازل 3
ب؛ پوراحمدی و همکاران، 1387 ؛ جلالی و همکاران، 1387 ج؛ فرمند و همکاران، 1385 )، شیوه
های فرزندپروری ناکارآمد والدین (زوبریک، 2001 ؛ بار و همکاران، 2002 ؛ لئونگ و همکاران،
2003 )، افسردگی، اضطراب، استرس و خشم والدین (زوبریک، 2001 ، مارکی دادز، 2001 ، به نقل
از سندرز، 2005 ؛ سندرز، 2005 ؛ کن و همکاران، 2003 ؛ سندرز و فورلند، 2006 ؛ روشن بین و
همکاران، 1386 ؛ جلالی و همکاران، 1387 د) و تعارضات زناشویی (سندرز، 2005 ؛ کن و
همکاران، 2003 ) برخوردار بوده است.
توجه به تحقیقات بیان شده در مورد تأثیر تعاملات منفی والد-کودک و شیوه های فرزندپروری
ناکارامد والدین در ایجاد اختلالات رفتاری کودکان، ضرورت اعمال مداخلاتی جهت تغییر در
شیوه های فرزندپروری ناکارامد والدین و در نتیجه کاهش مشکلات رفتاری کودکان را روشن
می کند. در همین راستا پژوهش حاضر در صدد پاسخ دادن به این سوال است که آیا مداخلات
خانوادگی رفتاری به شیوهٔ برنامه فرزندپروری مثبت می تواند شیوه های فرزندپروری مادران کودکان
مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای را تغییر دهد؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد