روان پرستار

برای ثبت و ضبط تجارب بیست ساله کار با بیماران بخش روان

روان پرستار

برای ثبت و ضبط تجارب بیست ساله کار با بیماران بخش روان

روز هفتم از سال تحصیلی نود و یک (91)در محل کلاس درس روان شناسی

سمیه : کلاس اولی که تشکیل نشد منو زیر و رو کرد ؛از رشته ام هم که راضی نبودم؛ شد نور علی نور.

زیبا : رفتیم دانشکده دارو .ولی کلاس مون تشکیل نشد. کلاس قبلی شلوغی کلاس منقلبم کرد. همه روز های این هفته همین جوری گذشته؛ شبها هم که سر بر بالش میگذارم دوری از خانواده ، بهم ام میریزه.

مریم : از روز بیست و هفتم شهریور تا به امروز لحظاتی متفاوت داشتم که همچنان در حال تغییر و تکامل است.

صبا : علیرغم تمام استرسی که احساس میکنم به خاطر زندگی در خوابگاه؛ با این قضیه کنار آمده ام .ولی مطمئنم نکات بیشتری را باید بیاموزم طی ترم های اینده.

عاطفه : فعلا که فشار فزاینده درس ها برام معضل شده؛  اما خب شهر و رشته ای را که قبول شده ام دوست دارم و به آینده خود خوشبین ام.

فاطمه : مطمئنم شرایط بهتر خواهد شد

شادی : جالبه بدونید از وقتی پامو تو این شهر و تو این دانشگاه گذاشته ام هر اتفاقی که می تونست برای یک دانشجوی غریب بیفتد برای من افتاد؛ روز اول ورود تصادف کردم و کمرم داغون شد؛ خوابگاهم هم افتاد بیرون کوی دانشگاه؛ کارت تغذیه ام هم که تازه درست شده بود گم شد ؛ اما چون معتقدم با هر سختی ایی آسانی ایی هست به فال نیک گرفته ام.

صبیحه : روز اولی که وارد دانشگاه شدم ایستگاه را اشتباهی پیاده شدم و سرگردان شدم و از کلاس جاموندم.

آرام : آمدیم دانشگاه واحد گرفتیم ؛خوابگاه رزرو کردیم؛ برگشتیم شهر مان.تا بعد چه بشود خدا داند. 

سیمین : دوری خانواده ام اذیتم میکنه و همین مانع بزرگ برای خواندن درسهاست.گرچه سر سبزی و طراوت و وسعت این دانشگاه مرا متحیر کرده است .

نادره : دانشگاه خوب و زیبا ،خوابگاه مورد پسند، دوستان مورد علاقه ،استادا خوب ، افق امیدوارانه و شانس موفقیت و پیشرفت بالا و دیگه اینکه همه چی خوب.

کوثر : خوابگاه سخت و کثیف، کلاس ها شلوغ و استادا سخت گیر ،شام و صبحانه نمی تونم بخورم .کاش میشد رشته ام را عوض کنم و یا برگردم شهر خودم؛وای خدای من!

رویا : خوشحالم تو دانشگاهی قبول شده ام که از سطح علمی بالایی برخورداره؛ خدا را هم شکر می کنم؛ امیدوارم دانشجوی خوبی از آب دربیام.

شهلا : منکه راضی نبودم این رشته قبول بشم ؛دیدن دیگر دانشجو هایی که رشته های بهتر قبول شده اند باعث غمگین شدنم میشه؛ تو کلاسا تشویش و نگرانی دارم ؛آخه این باید باشه  حاصل این همه درس خوندنم؟

سارا : جالبه بگم و بدونید که یه هفته با تاخیر اومدم دانشگاه ؛وقتی هم رسیدم دم در کلاس اولی که میخواستم برم پایان کلاس بود.

هدی : وقتی یک گواهی نداشتم برگرداندندم شهرم تا اون گواهی را بیارم ؛با سه روز تاخیر برگشتم آمدم .تا حالا چهارتا استادا را دیده ام و کلاساشون را رفته ام.

مهناز : این دانشگاهی که میگفتن اینه؟هر استادی میاد سر کلاس حرفای استاد قبلی را تکرار میکنه ؛انگار روز های اول نباید درس داد و باید نقشه راه را تشریح کرد ؛چقدر از روزهای اول متنفرم ؛نگویید ،نگو. دارم می ترکم.

مژده : خدا را شکر که طبق اظهارات اساتید دانشگاه رشته به این خوبی قبول شده ام؛ شهر هم که شهر خودمه؛ پس عالیه. عشرت : روز به روز خوشحال ترم ؛چقدر آرزو داشتم روزی اجازه ورود به این دانشگاه را پیدا کنم ؛اینو یاری خدا میدونم که امروز اینجام .

لیلا: قبل از ورود به دانشگاه کمی ترس داشتم چون محیط برام نا آشنا بود ؛ولی چون در همان اولین روز دوستان خوبی پیدا کردم ؛ترسم برطرف شد. 

ندا :  اولین کلاس که تداعی گر کلاس پیش دانشگاهیم بود؛بنا براین متوجه شدم دانشگاه هم مثل سایر دوران تحصیل است شاید لازم باشد تلاشم بیشتر و جدی تر باشد؛ فعلا که کلاسها به خوبی گذشته و به جز یکی بقیه برایم جذاب بوده؛ امیدوارم بتوانم به سهم خود موفقیت کسب کرده استادان ارجمند را از خود راضی و خشنود نگه دارم.

سپیده : دانشگاه را آغاز کردم با امید.بعضی اساتید آمدند و دلگرم مان کردند و بعضی آمدند و تو دلمان هراس افکندند. مهسا :شلوغی کلاس اساتیدمان را وامیداشت ما را تشویق به حضور در تالار دانشکده کنند که این خوشایند نبود.

پریوش : وقتی در اولین کلاسی که شرکت کردم استاد بیوشیمی از قومیت و شهر محل دیپلم بچه ها می پرسیدند متعجب شده بودم که چقدر تفاوت و گوناگونی در ترکیب بچه های کلاس مشاهده میشه با خودم اندیشیدم اینجوری روابط اجتماعیم تقویت میشه . 

زهره : دوری از خانواده ها بچه های شهرستانی را غمگین کرده بود ؛دلداری شان دادم و خدا را سپاس گفتم این فقره مشکل را ندارم چون تو شهر خود قبول شده ام. 

مرنوش: هر روز توی این یه هفته گم شده ام چون هر کلاسی توی یه دانشکده برگزار میشه و گاهی مجبور میشم پیاد برم و وقتی میرسم خونه دیگه نا ندارم و خستگیم بی سابقه است.  از مادرم خجالت میکشم نمی توانم درکارهای منزل کمکش کنم ولی گویا او با مهربانی برای سازگار شدن من با دانشگاه به روی مبارک نمی آورد امیدوارم تا پایان سال های تحصیل چنین نباشم.

نجمه : امسال کنکور که دادم امیدم این بود به دانشگاه ،مهد علم و دانش راه می یابم؛ تا اعلام نتایج تفریح کردم و سرگرم شدم .وقتی نتایج اعلام شدو متوجه شدم این رشته قبول شده ام؛ نومید شدم؛ ولی وقتی در جشن تازه واردها شرکت کردم کمی امیدوارتر شدم.  دوری از خانواده و حضور در خوابگاه شلوغ و بی تعطیلی و فاقد آسایش آزرده ام کرده بود.اما یافتن دوستان جدید در کلاس و خوابگاه حالم را عوض کرد و الان احساسم بهبود یافته حالا کم کم دارم به آینده خود امیدوار میشم .

ملیحه : روزی که وارد دانشگاه شدیم پذیرایی و ناهار خوب بود فکر کردم هر روز چنین است .ولی فردای آن روز درس بود و کلاس و سختی.دیگه کسی جوابگو نبود حسن مطلع خوبی داشت ولی چون پرده ها به کنار رفت دیدیم این فقط ظاهر قضیه بوده. 

مرضیه : از اساتید راضی ام شلوغی کلاس نه به مذاق اساتید و نه به مذاق دانشجو ها خوش نیامده.با مسئولین هم که صحبت میکنیم میفرمایند از ما خواسته اند این تعداد دانشجو باید بپذیرید من به جایی رسیده ام که قبولی در دانشگاه آش دهن سوزی نیست.

مینا : اگر بخام دانشگاه را توصیف کنم فقط افکار مایوس کننده به ذهنم می رسد.افکارم پریشان و پر از ندانم است ؛همه جا را سیاه می بینم و راه را جلوی پای خود نمی بینم ؛انگار همه جا چاهی جلوی پایم دهان باز کرده نمی دانم خوشحال باشم یا ناراحت؛ نمی دانم این رشته که قبول شدم مرا به آرزویم می رساند یا نه.

مهدیه : چون برای آمدن به دانشگاه زحمت کشیدم و نتیجه اش را ندیدم ترجیح می دهم چیزی ننویسم ؛درد دلام اونقدر زیادند که در یک صفحه ناقابل نمی گنجد.

زینب : میدونم هر که طاووس خواهد باید جور هندستان کشد؛ می دانم در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم ،سرزنش ها گر کند خار مغیلان باید دم نزنم؛ ولیکن مشکلات اداری پیش پام گذاشته شده که منو تشویق میکنه ول کنم برم پیش خونواده ام.

پریسا : بعد از تابستانی پر از خور و خواب روزهای اول خسته کننده و نومید کننده بود و از ذوق من کاست؛ دانشگاه هنوز نتوانسته مرا جذب خود کند؛ ولی پیدا کردن دوستانی از هر شهر و هر فرهنگ آن چنان به وجدم آورده که متوجه شده ام در دانشگاه حاشیه ها پر رنگ تر از متن هاست.

ضحی : تازه از یزد آمده ام ؛نمی دانم این رشته را دوست دارم یا نه ؛ولی سعی می کنم به خودم دلداری دهم ؛امید دهم و بگم زوده قضاوت کنی؛ صبر کن.

سعیده : تازه متوجه شده ام زیر چتر پدر و مادرم چه مهر ماه هایی را با خیال راحت گذراندم.تازه دارم متوجه میشم دانشگاه قبول شدن یعنی خودت مسئول مراقبت از خودتی؛ خودت باید به فکر خودت باشی.

فریماه : واقعا پشیمونم که کلی راه اومده ام تا با قیافه های عبوس استادا مواجه بشم ؛همش وقتی اسم اصفهان می اومد لهجه شیرین و سی و سه پل و زاینده رود برام تداعی میشد؛ چه می دونستم میام و دلتنگ شهر خود و خانواده عزیزم میشم.

گیتا : از خود خدا خواسته ام مرا کمک کند بتوانم سعی و تلاش کنم و بپذیرم اینجا خانه دوم منست.

فرنوش : در کل که خوب بوده تا ببینم چی پیش میاد؛ من از کاشون اومده ام و عموم هم اصفهان از من پذیرایی کرده تا حالا.بهم گفته اند یکی دو هفته اول سال ممکنه سر در گمی احساس کنم نباید خودم را ببازم به هر حال اینجا دانشگاهه شهر غریبه و با مدرسه ام که تو محله ام و شهرم و نزدیک خانواده ام بوده فرق داره . خوشبینم نگرانی ام زیاد نیست.

سمیرا : چقدر دوری از خونواده سخته؛ خودمونیم ها.ولیکن من هنوز اونقدر نمونده ام که دلتنگ بشم تا وقت گیر بیارم ترمینال و بلیط و شهر خودم.کاش همه دانشجویان مث من نزدیک شهر شون قبول شده بودند.

پروین : از وقتی اومده ام، خوابگاه بهم نرسیده و مهمون دیگر دانشجو ها شده ام ؛حالا هم که تو هر کلاسی استاد میگه اسمت تو لیست دانشجو ها نیست برو بیرون .سالی که نکوست از بهارش پیداست خر ما از کره گی دم نداشت

پیمانه :استاد زبان که گفته قصد داره پوست سر ما را بکنه؛ علافی هم که تو دانشگاه وقت و انرژی منو از بین برده؛ همه راه ها را هم در فاصله دو کلاس باید بدویم شاید به کلاس بعدی برسیم ؛این بود اون دانشگاهی که می گفتن؟!

زلفی : دانشگاه که برای دانشجو های رشته ما هیچ ارزشی قائل نیست؛ سوگلی هاشون پزشکی هان؛ ما برای پر کردن زمینه های خالی دعوت شده ایم.منو بگو که فکر میکردم تاپ ترین رشته دانشگاه قبول میشم و همه حلوا حلوام می کنند.

وحیده : همکاری تو خوابگاه و تعریف ها از تجارب گذشته مون باعث شده خوشحال باشم؛ بگذریم که هر روز باید کلی دنبال یه کلاس مون و توی یه دانشکده بگردیم. گرچه دیگه عادت کرده ام ؛ولیکن معطل شدن ها و دانشکده به دانشکده شدن ها منو دمغ کرده.

زهرا  :من برخدا توکل کرده ام و منتظر می مانم تا به آرزویم که فارغ التحصیل شدن است برسم.ولیکن دست تقدیر ما ها را کنار هم جمع کرده؛ هیچکدام ما مشتاق قبول شدن تو این رشته نبوده ایم.تا خدا چه خواهد.

مرجان : من تا حالا از پدر و مادرم دور نشده بودم ؛خیلی دوست داشتم شهری نزدیک و دانشگاهی خوب قبول بشم و خوشحالم که الان اینجام ؛هم کلاسی هامو شناخته ام؛ درسها هم واسم جالب بوده؛ استادا را هم پسندیده ام؛ همه چی خوبه.فضای دانشگاه که با روحیه ام خیلی سازگاره کلاس ها هم کسل کننده نبوده درسا هم تقریبا  بر علائقم منطبقه از رشته هم تا حدودی راضیم . 

زمانه : امیدوارم یخ بچه ها وابره و جو کلاس صمیمی تربشه ؛ابتدا به نظرم خوب و شاد بود؛ ولی گاهی احساس اضطراب و تردید کرده ام.

ذبیحه : منکه خوشحال نیستم این رشته قبول شده ام ؛با یه بچه ها ترم بالایی هم که صحبت کرده ام فهمیده ام این رشته آن طوری نیست که من قبلا فکر می کرده ام ؛درسا هنوز عمومی اند و تخصصی نشده اند و نمی تونم راجع به رشته نظری بدم ولی خدا کنه طوری باشه دلگرمم کنه.

مائده : یه هفته ای میشه دانشگاه میام ؛محیطش را خیلی دوست دارم ؛به نظرم فضای زیبایی ساخته اند؛ دوست داشتم کلاسا جنبه پژوهشی داشته باشه ؛اما هنوز مث دبیرستانه ؛هنوز همه برای نمره درس می خونند نه برای یادگیری ؛تو کلاس نظر نمیدن و ساکت می نشینند؛استاد درس میده و دانشجو ها خسته میشن و آرزو میکنند کلاس زود تموم بشه برن؛  

صفورا :  آمدن به مقطعی بالاتر باعث خوشحالی منه ؛حالا میتونم به چیزای بزرگتری فکر کنم؛درسته که روز اول دانشگاه به رشته ای که باعلاقه انتخاب کرده بودم شک کردم ؛ولی حالا مطمئن شده ام انتخابم درست بوده .وقتی فهمیدم نتیجه کنکور آمده استرس شدیدی داشتم ؛وقتی فهمیدم این رشته قبول شده ام زیاد خوشحال نشدم؛ وقتی فهمیدم اصفهان قبول شده ام خیلی خوشحال شدم. 

رعنا :  اولین روزی هست که دانشگاه آمده ام ؛انگار اینجا غریبم؛ امیدوارم عادت کنم تا چهار سال بر من سخت نگذرد؛

باورم نمی شد توی یه کلاس 60 نفری باشم ولی به هر سختی باشد باید شروع کنیم.

عطیه :روز اول ورود به اصفهان خیلی اذیت شدم از کارهای خوابگاه گرفته تا ثبت نام .با خودم گفتم اون دانشگاهی که آرزوشو داشتم این بود؟!بی نظمی ها اذیتم میکرد؛ باورم نمی شد اینقدر سخت باشه ؛اما گویا ظرف یه هفته عادت کردم به دوری از خانواده به بی نظمی ها.ولی الان همه چیز خوبه.

نقش تربیتی پدران

به عنوان یک پدر دلسوز همواره این نکته را در نظر داشته باشید بهترین کاری که می‌توانید برای فرزندانتان بکنید، تنها مسایل مالی و انتخاب بهترین مدرسه برای آنها نیست بلکه از اینها مهمتر فراهم آوردن چارچوبی است که کودکان بتوانند در آن به خوبی رشد کرده و تا حد امکان بهترین باشند.

شما بعنوان یک «پدر مهربان و دلسوز» موظف هستید شرایطی را برای کودکان خود فراهم سازید که این فرصت را برای رشد سالم جسمی و روانی به آنها بدهد.

در این مقاله ۱۰ مورد از مهمترین وظایف و کارهایی که یک پدر می‌تواند برای کمک به رشد و اعتلای فرزندش انجام دهد، عنوان شده که به شرح زیر است:
۱- یک پدر مهربان، نه تنها فرزندانش را دوست دارد بلکه عاشق همسرش نیز هست.

 این نکته بسیار کلیدی، مهمترین نقش پدران در مقابل خانواده و فرزندانشان است.

 پس بدون هیچ قید و شرطی به همسرتان عشق بورزید

 چون این احساس مثبت بیش از هر کار دیگری می‌تواند به نفع فرزندان شما باشد

 و به زندگی آنها معنا دهد.
۲- بدون قید و شرط به فرزندانتان عشق بورزید و مطمئن شوید که فرزندانتان می‌دانند که دوستشان دارید.

 حس دوست داشتن آنها را پیچیده نکنید.

 عشق ورزیدن بدون شرط هرگز باعث بروز رفتارهای ناهنجار در فرزندان شما نمی‌شود.

 در حقیقت کودکانی که در سایه عشق پدرانشان احساس امنیت می‌کنند، کمتر رفتارهای هیجانی از خود بروز می‌دهند.
۳- رشد کنید.

 شاید فکر می‌کنید رشد کردن فقط برای کودکان است اما اشتباه می‌کنید

 چون پدران هم باید رشد کنند.

 در حقیقت کودکان به فردی احتیاج دارند که به همه چیز فکر می‌کند، تصمیمات دشوار می‌گیرد و در زندگی مسئولیت‌پذیر است.

 در واقع آنها فردی را می‌خواهند که بتوانند روی او حساب کنند.
۴- در کنار فرزندانتان باشید و برایشان وقت بگذارید.

 اختصاص دادن «وقت مفید» به کودکان بسیار سودمند و ضروری است اما «وقت غیرمفید» هیچ نکته مثبتی به همراه نخواهد داشت.

پس برای خود فرصتی فراهم کنید که با کودکانتان وقت بگذرانید و بدانید که همه مردم به یک اندازه یعنی ۲۴ ساعت در شبانه روز وقت دارند اما نکته مهم برنامه‌ریزی مناسب برای این زمان و اهمیت دادن به فرزندان است.
۵- فرزندانتان را تامین کنید.

 مهمترین نیازهای فرزندان که باید تامین شوند شامل فراهم کردن یک خانه آرام و با محیطی باثبات، عشق ورزیدن و محبت کردن، تامین نیازهای مادی و بودن در کنار اعضای خانواده است.
۶- در مقابل کودکان باانضباط رفتار کنید.

 کودکان همیشه ارزش نظم و مقررات عادلانه، مسئولانه و مملو از عشق را می‌دانند

. این یک رابطه منطقی است.

 بدون تعریف حد و مرزهای مشخص و معین، رشد و بلوغ معقولانه فرزندان بسیار دشوار خواهد بود.
۷- برای تحصیلات ارزش قائل شوید.

 فقط برای کودکان کتاب نخوانید بلکه با آنها کتاب بخوانید.

 سعی نکنید فقط از نمره‌هایشان ابراز خرسندی کنید بلکه تلاش‌ کنید در انجام تکالیف درسی آنها نیز مشارکت داشته باشید.

 فقط درباره یادگیری حرف نزنید بلکه در یادگیری با آنها همراه شوید.


۸- فرزندان را برای تشکیل زندگی آماده کنید.

 یکی از وظایف مهم یک پدر دلسوز این است که برای فرزندان خود شرایط را به منظور ترک خانه به قصد ازدواج و تشکیل خانواده فراهم سازد.
۹- مسئولیت‌پذیری را به فرزندان خود بیاموزید.

 کودکانی که سعی می‌کنند از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند دیر یا زود شکست می‌خورند.

یک «پدر مهربان» باید مطمئن شود که فرزندش می‌داند چگونه به اشتباهاتش  اعتراف کند، آنها را تصحیح کرده و رو به جلو حرکت کند.
۱۰- به آنها یاد بدهید زندگی را دوست داشته باشند.

بهترین چیزی که خوشحالی کودکان را تضمین می‌کند، خوشحالی والدین آنها است.

اگر یاد بگیریم چگونه عاشق زندگی باشیم در نتیجه این هدیه بزرگ را به کودکانمان نیز خواهیم بخشید. در نتیجه آنها کاملا از زندگی خود راضی خواهند بود

حمام کردن نوزاد

آیا لازم است برای حمام نوزادان وان مخصوص خریداری کرد؟

باید یادتان باشد مهم ترین مسئله در حمام کردن کودک، داشتن امنیت و سالم  نگه داشتن کودک است. شما می توانید کودک تان را در سینک ظرفشویی یا دستشویی یا در وانی که داخل وان حمام شما جاسازی می شود یا در وانی که مخصوص استحمام نوزادان است، بشویید اما فقط باید مراقب سلامت و امنیت او باشید. برای مثال در سینک ظرفشویی می توانید یک حوله بزرگ پهن کنید تا بچه در زمان استحمام سر نخورد و اگر هم سر خورد خطری متوجهش نشود. مهم ترین نکته هم این است که هیچ وقت تحت هیچ شرایطی کودک تان را تنها داخل آب رها  نکنید.

 

بهترین زمان حمام کردن کودک چه زمانی است؟ صبح یا شب؟

این بستگی به شما دارد؛ زمانی را انتخاب کنید که در آن مقطع زمانی عجله نداشته باشید و چیزی در کار شما اختلال ایجاد نکند. بعضی والدین دوست ندارند کودک شان را صبح، هنگانی که هوشیار است و می تواند از حمام لذت ببرد، حمام کنند. بعضی دیگر هم دوست دارند که کودک را شب حمام کنند که بعد از آن کودک راحت تر به خواب برود و زمان بیشتری بخوابد.

 

نوزاد تازه متولد شده را هر چند روز یک بار باید حمام کرد؟

نیاز نیست که نوزاد تازه متولدشده تان را هر روز حمام کنید، در واقع اگر نوزادتان را بیشتر از سه تا چهار بار در هفته حمام کنید پوست او خشک خواهد شد. اگر در زمان تعویض پوشک او را حسابی شست وشو می دهید و هر روز یا روزی چند بار،  لباس های نوزادتان را تعویض می کنید در واقع او را به حد کافی تمیز نگه می دارید، اگر یک روز او را حمام نکردید، کافی است صورت، گردن، شکم، باسن و بین پاهای کودک را با آب و دستمال تمیز  بشویید.

 

بهترین و مناسب ترین مقدار آبی که برای استحمام کودک باید در وان باشد چقدر است؟

طبیعی است که این میزان بسته به جثه کودک فرق دارد اما به طور معمول برای شست وشوی یک نوزاد می توان تشت یا وان مخصوص کودک را به ارتفاع 5 تا 10 سانتی متر از آب گرم (نه داغ و نه سرد) آب کرد. برای آنکه بدن کودک سرد نشود هرچند لحظه یک بار کمی آب گرم روی او بگیرید. برخی متخصصان کودک می گویند: اگر زمانی که کودک تان را در تشت یا وان کودک می نشانید آب تا گردن او برسد حالت آرامش بیشتری برای او ایجاد خواهد شد. در ضمن در تمام طول استحمام دست های تان را برای مراقبت از کودک در پشت او نگه دارید.

 

بهترین درجه حرارت برای استحمام کودک چند درجه است؟

بهترین آب برای استحمام کودک آب گرم است. برای  آنکه کودک دچار سوختگی نشود بهترین کار این است که دماسنج در آب بگذارید و دمای آب زیر 50 درجه سانتی گراد باشد. حتی با  قرار دادن  دماسنج هم قبل از گذاشتن کودک در آب، دمای آب را با دست تان چک کنید؛ چرا که ممکن است درجه دماسنج درست نباشد. در ضمن هوای جایی که کودک را در آن حمام می کنید هم باید گرم باشد تا دچار افت درجه حرارت پس از حمام نشود. کودکی که حمام شده خیلی سریع دچار لرز می شود، برای همین باید دمای جایی که کودک در آن حمام می شود و سپس از حمام به آنجا برده  می شود مناسب و نسبتا گرم باشد.

 

برای شست وشوی کودک از کدام قسمت باید شروع کنیم؟

به طور معمول توجه می شود که در آغاز صورت کودک و سپس سر و گردن او شسته شود و بعد به قسمت تنه و اندام ها برسید. برای شستن قسمت های کثیف هم زمان بیشتری بگذارید و حتما با حوصله و آرامش داخل چین های پوستی کودک را هم بشویید.

 

چرا مالیدن لوسیون به بدن کودک از ایجاد راش در بدن او جلوگیری می کند؟

اکثر کودکان به لوسیون پس از حمام نیاز ندارند. بهترین راه برای جلوگیری از ایجاد راش ها پس از حمام کردن نوزاد این است که داخل چین های پوست او را پس از هر بار استحمام خوب خشک کنید. اگر هم می خواهید برای او از لوسیون استفاده کنید حتما از لوسیون هایی با میزان حساسیت زدایی کم(Hypoallergen) استفاده کنید.

 

شامپو بزنیم یا نه؟آیا باید موهای نوزاد تازه متولد شده را شست؟

تنها اگر موهای نوزاد کثیف به نظر می رسید یا حس کردید سر کودک شوره (پوسته ریزی) دارد یا دچار التهاب است موها و سر او را بشویید. اگر برای این کار کمک ندارید با یک دست کودک را بگیرید و با دست دیگر به نرمی چند قطره از یک شامپوی خفیف و ملایم کودک را روی سر او بچکانید و مالش دهید. در زمان شستن حواس تان باشد که دست تان را مقابل چشمان کودک قرار دهید تا شامپو وارد چشم  های او نشود.