روان پرستار

برای ثبت و ضبط تجارب بیست ساله کار با بیماران بخش روان

روان پرستار

برای ثبت و ضبط تجارب بیست ساله کار با بیماران بخش روان

اختلال شخصیت وسواسی



 اختلال شخصیت وسواسی، تفاوت‌هایی با 
 بیماری وسواس اجباری دارد ازجمله:
- طول مدت بیماری
- هنوز به‌طور کامل عادت نشده است.
- خود بیمار، بیمار بودنش را باور ندارد و تصور می‌کند که حق با اوست.
- در عملکردهای روزانه، اشکال زیادی ایجاد نشده و دیگران هم متوجه رفتار وسواس‌گونه نمی‌شوند.
- شدت عملکردهای وسواسی، ضعیف‌تر است اما میزان نظم و ترتیب، دست و پاگیر می‌باشد.
- بیمار، قابل تحمل است و نظم و ترتیب خوبی دارد.
- بیمار به دلیل آگاه‌نبودن از بیماری خود، به‌دنبال درمان نیست.
- بیمار، فرافکنی نموده و تصور می‌کند کار خودش، درست است و دیگران اشتباه می‌کنند.
- عوامل افسردگی، کمتر دیده می‌شود ولی فراوانی بیش‌تری در بین مردم دارد و پنهان و مرموز می‌باشد.

خصوصیات فرد دارای اختلال شخصیت وسواسی
- به‌طور معمول از انجام کارهای خود راضی نمی‌شود به‌طوری که از دیگران می‌خواهد تسلیم او شوند.
- توانایی محدودی در بیان و اظهار احساسات گرم و محبت‌آمیز، به‌خصوص نسبت به خانواده دارد. هم‌چنین از دادن هدیه یا پول یا حتی وقت صرف‌کردن برای دیگران، خودداری می‌کند.
- کمال‌گراست و همه‌چیز را در حد کمال می‌خواهد.
- بدون توجه به‌ احساس دیگران، از آنان می‌خواهد تا روش او را اعمال کنند.
- برای انجام کارها، بسیار دقت صرف‌می‌کند تا جایی که وقتی برای استراحت و یا تفریح خودش باقی‌نمی‌ماند.
- دچار دودلی و بلاتکلیفی است زیرا از اشتباه‌کردن، بسیار هراس دارد.
- زمان بسیاری را صرف جزئیات، مقررات، لیست‌ها و برنامه‌ریزی‌ها می‌کند.
- کنترل‌کننده (خود و دیگران را زیاد کنترل می‌کند) و به‌طور معمول انعطاف‌ناپذیر است.
- در دورانداختن اشیاء بی‌ارزش و کهنه، ناتوان است.

دلایل بروز بیماری
- میل‌های نادرست و ناپاک: مانند میل به مرگ مادر به دلیل خشن و سخت‌گیر بودن، بداخلاق و تندخو بودن و رعایت بیش‌ازحد نظافت یا پاکیزگی که خود موجب احساس گناه می‌گردد و به‌دنبال آن، عناد و خودتنبیهی؛ یکی از تنبیه‌ها، این است‌ که دچار وسواس شده است.

- مشکلات خانوادگی، شغلی و یا حتی بارداری و...

- جلب‌توجه اطرافیان

- اختلال بیوشیمی مغز (عدم تعادل سروتونین در مغز و یا التهاب مغز، جراحت‌های مغز و یا تومورهای مغزی) و اختلال در گیرنده‌های عصبی

- احساس بی‌کفایتی که به‌طور معمول در کنار یک مادر کمال‌طلب به بیمار القاء شده است.

- اختلال در روابط با دیگران، خانواده و یا محیط

- نبود ارتباط خوب با مادر

اختلال وسواس اجباری که اغلب با افسردگی و اضطراب نیز همراه است، خود موجب موارد زیر می‌شود:
کاهش اعتمادبه‌نفس و ایجاد اضطراب بیش‌تر، چاق شدن، بالا رفتن فشارخون، چربی‌خون، مشکلات تیروئید و درکل مشکلات هورمونی، کم‌خونی و...

بنابراین بیمار باید رفتارهای جرأت‌ورزی مانند ابراز صحیح خشم، اندوه، رنجش و نه‌گفتن را بیاموزد. او باید هم به خود و هم به نیازهای خود اهمیت دهد. درضمن باید بتواند نیازهایش را مطرح کند.

درمان از طریق مدیتیشن
مدیتیشن، یکی از روش‌های درمانی اختلال وسواس اجباری و اختلال شخصیت وسواسی، به‌شمار می‌رود که شامل مراحل زیر می‌باشد:

- انجام ورزش‌ها و نفس‌گیری، روزی یک‌بار

- مرحله‌ی ریلاکس کردن اندام‌ها

- گفتن ذکر با تمرکز بر روی وسط پیشانی دست‌کم 15بار به‌صورت کشیده و آرام (مرحله‌ی آلفا)

- تلقینات کلامی مثبت: «من از نظر روحی، روانی، ذهنی، عاطفی، فکری و جسمی، سالم هستم. تمام سلول‌ها، اعصاب، غدد، دستگاه‌ها و... بدن من در سلامت کامل و بر طبق اراده‌ی خداوند، به کار خود مشغول هستند» و...

- تصویرسازی: در این مرحله، خود را در مکانی در طبیعت مجسم کنید (با چشم‌های بسته). شما خود را در هرجای مثبت که تجسم کنید، از آن فضا، انرژی الهی می‌گیرید. ابتدا خود را بی‌حال و خسته و فرسوده از بیماری‌تان تجسم کنید، بعد این تصویر را کم‌کم دور کنید طوری‌که کوچک و کوچک‌تر شده و به یک نقطه تبدیل شود. حال یک تصویر روشن، زیبا و سرحال و پرارزش از خود را در بهترین شرایط روحی، جسمی، مادی یا معنوی تجسم کنید و این تصویر جدید را بر روی تصویر قبلی بیندازید و بزرگ و بزرگ‌تر کنید تا جایی که تمام ذهن شما را پرکند.

- مرحله‌ی فرستادن عشق: کودکی را در ذهن‌تان در آغوش بگیرید، حالت عشق نسبت به این کودک را در خود ایجاد کنید، سپس تمام این عشق و محبت را به تصویر ذهنی‌تان بدهید.

- مرحله‌ی انرژی الهی: پس از انجام مراحل قبلی، از انرژی الهی بخواهید که تصویر شما را نورانی و درخشان و شفایافته سازد. یک‌بار هم انرژی الهی را به خود بتابانید و خود را از آن پرکنید طوری‌که کاملاً سفیدرنگ شوید. (رنگ سفید، رنگ درمان و شفاست)

- مرحله‌ی شکرگزاری: حال با احساس شفای کامل در جسم و روح و ذهن و فکر و احساس و... خود، از خداوند منان به‌دلیل این شفایافتگی و تمام نعماتی که به شما ارزانی داشته، تشکر کنید.

- مرحله‌ی شمارش معکوس: از 5 تا یک بشمارید و کم‌کم چشم‌های خود را باز کنید. بدن خود را حرکت دهید تا کاملاً از آن آگاه گردید. پس از آن‌که احساس کردید در بیداری کامل هستید، بلند شوید.

لازم است مدیتیشن‌های روزانه به‌منظور درمان را روزی سه‌بار و هر بار به‌مدت 20دقیقه از مرحله‌ی ریلاکس کردن به بعد، انجام دهید.
مطمئن باشید که با هربار انجام مدیتیشن، مقداری از کار شفا انجام می‌پذیرد و شما خود به‌زودی شاهد آن خواهید بود.

ممکن است با شروع مدیتیشن، در ابتدا وسواس، اضطراب و یا افسردگی شما شدت یابد؛ کمی تحمل کنید، حداکثر یکی دو هفته مدارا کرده تا برون‌ریزی انجام شود و تمام فشارها و دردها و رنج‌هایی که در طول عمر خود به درون ریخته‌اید، خارج شوند.


اختلال دو قطبی چیست ؟

اختلال دو قطبی یکی از اختلالات جدی روان پزشکی است که طیف طبیعی روحیه یا خلق افراد را تحت تاثیر قرار می دهد . به این مفهوم که مبتلایان به اختلال دو قطبی چرخشهای خلقی پیدا می کنند که بین دوره های خلق بسیار پایین ( افسردگی ) و دوره های خلق بسیار بالا ( مانیا  یا شیدایی) تغییر می کند که به همین دلیل اختلال دو قطبی به عنوان اختلال افسردگی – مانیا نیز شناخته می شود .

 اصطلاح دو قطبی به این دلیل به کار برده می شود که این اختلال دارای دو قطب یا دو انتها می باشد .

 به عنوان مثال یک کره را تصور کنید قطب شمال این کره مانیا یا شیدایی است و قطب جنوب آن افسردگی خواهد بود . هرگاه فردی قطبهای افسردگی یا مانیا ( شیدایی ) را برای مدت زمان معینی تجربه کند به اصطلاح گفته می شود دوره ی افسردگی یا دوره ی مانیا ( شیدایی ) داشته است . توصیه می شود افرادی که این دوره ها را تجربه میکنند مراجعه ی پزشکی داشته باشند .

علت ابتلا  به اختلال دو قطبی چیست ؟

علت واحد و ثابت شده ای در این مورد شناخته نشده است اما ناهنجاری های عملکرد یا ارتباط سلول های عصبی به عنوان علت این اختلال مطرح است . جدا از علت اصلی زمینه ای اختلال، این افراد به استرسهای هیجانی و جسمی حساس تر هستند . بنابراین تجارب ناراحت کننده ی زندگی مثل مصرف مواد، بی خوابی یا سایر استرسها می تواند در شروع زود تر حملات موثر باشد . اما هیچ یک از اینها عامل اصلی اختلال نیستند .

آیا اختلال دو قطبی به ارث می رسد ؟

اختلال دو قطبی در برخی خانواده ها شیوع بیشتری دارد . محققین گروهی از ژنها را که با این اختلال ارتباط دارند تعیین کرده اند . مثل سایر بیمارهای ارثی اختلال دو قطبی در گروهی از افراد مستعد ایجاد می شود به طور مثال : اگر فردی مبتلا به اختلال دو قطبی است ولی همسر او سالم است شانس ابتلا ی کودک آنها 7 برابر خواهد بود همچنین در صورت ابتلای تعداد  بیشتری از بستگان هر فرد شانس ابتلای او نیز بیشتر می شود .

پنج رهنمود برای رویا رویی با اختلال دو قطبی

1)    به دلیل اینکه اختلال دو قطبی یک بیماری عود کننده است لازم است درمان پیشگیرانه به مدت طولانی انجام شود . قطع ناگهانی درمانهای دارویی و یا روانشناختی باعث بازگشت چرخشهای خلقی مرتبط با بیماری می شود .

2)    اگر شما به اختلال دو قطبی مبتلا هستید یا فردی را میشناسید که به این اختلال مبتلاست توصیه می شود به روان پزشک مراجعه کند . هر چند پزشکان عمومی ممکن به تنهایی نتوانند این اختلال را درمان کند ولی می توانند شما را به یک متخصص ارجاع دهند و این بهترین وضعیت برای دریافت کمکها ، حمایتها و اطلاعاتی است که شما برای رویا رویی با این اختلال به آن احتیاج دارید .

3)    داروهایی وجود دارند که به نام تثبیت کننده های خلق شناخته می شوند . این داروها توسط روانپزشک برای مبتلایان به اختلال دو قطبی تجویز می شوند . این داروها نه تنها در موارد بروز اختلال استفاده می شوند بلکه به طور پیوسته در ادامه ی زندگی فرد مبتلا نیز مورد استفاده قرار می گیرند و علت آن این است که اختلال دو قطبی عود کننده است.

گاهی اوقات برخی داروهای دیگر نیز همراه با داروهای تثبیت کننده خلق تجویز می شوند ولی داروهای همراه غالبا برای دوره ی کوتاهی مورد استفاده قرار می گیرند .

4)    درمانهای غیر دارویی و روانشناختی باید همراه با دارو درمانی انجام شود . این درمانها می تواند به صورت جلسات انفرادی ( در یک جلسه یا بیشتر ) و یا درمانهای گروهی باشد . صحبت کردن با فردی که با مشکلات مبتلایان و اختلال دو قطبی آشنا هستند باعث بهتر شدن نتایج درمانی می شود . برای مراجعه به این افراد و این که به کجا مراجعه کنیم باید با  روانپزشک خود مشورت نماییم .

5)    همیشه آماده ی مقابله با بیماری باشیم . فراموش نکنیم اختلال دو قطبی به معنای دوره های غمگینی و نشاط است و بسیاری از بیماران به عنوان تنها راه رهایی از این وضعیت اقدام به خود کشی می کنند. مراقب این وضعیت باشید و در صورت بروز آن فورا با مراکز فوریت پزشکی تماس بگیرید .  در این شرایط حتی اگر عضو خانواده یا دوست شما تنها یک روز توام با افسردگی شدید را می گذراند از این که تماس شما با مراکز فوریت باعث اتلاف وقت آنان شود نترسید زیرا عواقب تماس نگرفتن می تواند بسیار بدتر باشد .

 

خانواده و دوستان چه کمکی می توانند بکنند ؟

شما  به عنوان عضو خانواده یا دوست یک فرد مبتلا به اختلال دوقطبی بهتر است در افزایش اطلاعات خود در زمینه ی بیماری علل و روشهای درمان آن بکوشید .

علایم هشدار دهنده در شروع  حملات خلقی را در بیمارتان پیدا کنید .

 وقتی بیمار وضعیت خوبی دارد با او در مورد چگونگی مواجهه با علایمش صحبت کنید .

بیمار را تشویق کنید تا در این شرایط درمان را ادامه داده به پزشک خود مراجعه و از مصرف الکل و سایر مواد پرهیزکند .

 اگربیمار خوب نشده یا عوارض دارویی شدیدی را نشان می دهد او را به مراجعه مجدد ( به جای قطع دارو ) تشویق کنید .

چرا عصبانی می‌شویم؟!


وقتی عصبانی می‌شویم، دو راه برای جبران‌ آن وجود دارد: 1. به دل ریختن 2. بروز دادن. راه حل اول مثل اسفنج؛ ناراحتی‌های ما را جذب می‌کند ودر نتیجه افسرده می‌شویم.

راه حل دوم منطقی است، ولی این هم عملی نیست. ما نمی‌توانیم همیشه خشم خود را بروز دهیم. راه سوم این است که علت عصبانی‌شدن را بررسی کنیم و اگر علت آن واهی است، عصبانی نشویم. اکثر عصبانیت‌های ما به دلیل طرز فکرهای غلط ماست که به آن «تحریف‌های شناختی» می‌گویند.

یکی از این خطاهای شناختی، «بزرگ‌نمایی» است، مثل مبالغه کردن درباره اهمیت یک حادثه ناگوار و این‌که برای یک مسأله جزیی، بلوایی به راه بیندازیم که مگو. خطای دیگر باید و نبایدهای بی‌جایی است که برای خود چون وحی منزل می‌دانیم و معلوم نیست «باید»ی که ما برای خود مقرر کرده‌ایم لازم به اجرا باشد. این اشتباه است که خیال کنیم هر لحظه و در هر مورد که خواستیم، دنیا بروفق مراد ما باشد و به دنبال همین‌ طرز فکر، وقتی به آن‌چه می‌خواهیم نمی‌رسیم، ناراحت و عصبانی می‌شویم؛ انگار که با نرسیدن به این خواسته، دنیا به آخر رسیده است.

حتی گاهی باید و نبایدهای وضع شده از طرف خود را جزو اخلاقیات عمومی فرض می‌کنیم و می‌گوییم که همه باید بر طبق آن عمل کنند. مثلاً می‌گوییم چون که من در حق اینان خوبی کردم، ایشان نیز باید تلافی کنند؛ در صورتی که همة انسان‌ها قدردان نیستند. سوم و بالاخره، علت دیگر عصبانیت، برآورده نشدن سطح انتظار بی‌جاست. وقتی سطح انتظار ما از میزان معقول بالاتر باشد، ناکام می‌شویم و به خواسته‌های خود نرسیده و عصبانی می‌شویم. در حالی که می‌بایست، وقتی امکان رسیدن به خواسته‌ها نیست؛ انتظارات خود را تغییر داد؛ به خصوص انتظارات غیر واقع بینانه را.

علت چهارم، مطلق‌گرایی است. با یک اشتباه طرف مقابلمان ناگهان نمرة او را از بیست به صفر می‌آوریم و کل شخصیت او را محکوم و مطرود می‌کنیم؛ انگار که همیشه از او متنفّر بوده‌ایم. در صورتی که با این اشتباه، فقط نمره‌اش کمی کم‌تر می‌شود، نه این‌که ناگهان او را به پایین‌ترین درجه برسانیم. با یک اشتباه، کل شخصیت یک فرد را زیر سؤال نبرید و همه خصوصیات مثبت او را زیر پا نگذارید.

راه دیگر کاستن عصبانیت، درک کردن علت کار افراد است. وقتی دنیا را از دریچة چشم افراد ببینید، با کمال تعجب مشاهده می‌کنید که به زعم خود آن‌ها، عملشان به هیچ‌وجه غیر منصفانه نیست و خیلی هم به آن معتقدند. پس همیشه دقت کنید که آیا شخص به عمد و از روی علم و آگاهی این رفتار را انجام داده یا خودش متوجه نبوده، و یا به نظرش غیرمنصفانه نبوده است. اگر در هنگام عصبانیت یکی از موارد بالا را یافتید و با آن مبارزه کردید، به راحتی می‌توانید آرامش خود را بازیابید.

شما با کم طاقتی فرض را بر این گذاشته‌اید که با حلّ همه مسائل و در اسرع وقت، به همة هدف‌هایتان برسید و وقتی به مانعی بر می‌خورید ناشکیبایی می‌کنید و هنگامی که واقعیت مطابق میلتان نمی‌شود، عصبانی می‌شوید.

پدیدآورنده: مسعود عباسی جامد