روان پرستار

برای ثبت و ضبط تجارب بیست ساله کار با بیماران بخش روان

روان پرستار

برای ثبت و ضبط تجارب بیست ساله کار با بیماران بخش روان

انتظاری از کلاس درس روان شناسی


پس از پایان کلاس درس روان شناسی با دانشجویان ترم یک اتاق عمل یه سوآل ازشون پرسیدم 

از کلاس درس روان شناسی چه انتظاری داشتی؟

پاسخ ها

: به عنوان درسی که از نامش پیداست در شناخت  روحیه افراد و طرز برخورد و رفتار با دیگران ،کمکم کند . (سمیه صالحی)

: بنده شخصا علاقه مند بودم در مورد کمبود هایی که دچارش هستیم صحبت شود و حلال بعضی مشکلات ما باشد .(زهرا حیدری)

: شاید انتظار زیادی باشد که از یک ترم و یه کلاس بتوان داشت، اما من انتظار داشتم خودمان تست شویم تا از نقاط ضعف و مثبت مان آگاه شویم تا به اصلاح یا تقویت آن بپردازیم(سمیرا حقیقی)

: حاشیه های درس کمتر می بود و بیشتر به مطالب خود کتاب اهمیت داده میشد . نکات مهمی که در امتحان می آمد گفته میشد. تا در موقع امتحان راحت و آسوده درس مان را میخواندیم.البته از اینکه تو کلاس بحث میکردیم خوشم می آمد.اما دلم میخواست تو کلاس راه های زندگی را یاد میگرفتیم.دوست داشتم مرا از حالت دانش آموز بودن به حالت دانشجو بودن ارتقا می داد.گرچه معتقدم وقتش کم بود ولی از همون وقت کم هم استفاده بهتری میشد.(فریماه فرهمند)

: که بیشتر در مورد انسان شناسی و نشانه های شخصیت بحث کنیم تا بتوانیم در زندگی روز مره خود ازین موارد که یاد گرفتیم(انسان شناسی )بهتر استفاده کنیم و روابط خویش را هرچه بهتر و مستحکم تر با افراد بهتر و بالغ تر و با ارزش تر بر قرار کنیم البته ما در این کلاس عواملی را نیز آموختیم که از آنها نیز میتوانیم استفاده کنیم.(پژمان مختاری)

 : که بیشتر در مورد مباحث جوانان بپردازد ،به مشکلات روحی روانی آنان که درین سن بیشتر و خاص تر می شود.دوست داشتم درین کلاس در مورد ویژگی های دیگران بدانم و در مقابله با آنان بهترین و خوب ترین و عاقلانه ترین برخورد و رفتار را داشته باشم.به همین خاطر دوست داشتم درین کلاس و درین درس روش های صحیح برخورد را می آموختم. یکی از مشکلاتی که داشتیم که انتظار داشتم درین کلاس حل شود کنار آمدن با رشته مان بود.(احمد سلیمانی)

: که  رفتار ها و عواطف تمامی انسان ها را مورد بررسی قرار دهیم .و راه های مبارزه با مشکلات زندگی را و بهترین شیوه برخورد با مشکلات روز مره را .

: انتظار داشتم روان شناسی شیوه و سبک زندگی درست را به ما آموزش دهد و ما را برای زندگی بهتر آماده کند به جای بحث در مورد مادیات،معنویت و راه های معنوی و درخشان را به ما نشان دهد.(میلاد ایمانی پور)

 : که معنی واژه روان شناسی رو بفهمم.دوست داشتم بعد از پایان کلاس دیدم به روان شناسی تغییر کند.دوست داشتم بیشتر خودم را بفهمم ،از ضمیر درونم با خبر شوم.با نیاز های روحی خود آشنا شوم و راه ارضاء آنها را یاد بگیرم انتظار داشتم بتوانم بیشتر از مردم سر در بیاورم.و بیشتر متوجه هدف اصلی آنان شود .دلیل رفتار های خود را بدانم که اینقدر گیج نشوم(میثم نظری)

:که مقدار بیشتری در مورد مسائلی که دانشجو و نسل جوان با آن در گیراند و یا حداقل در آینده با آن سر و کار دارند بحث میشد .(محسن مهر علیان)

 : که مرا به رشته تحصیلی ام علاقه مند میکرد تا بتوانم تمامی حواسم را برای یادگیری درس ها صرف میکردم. و نمره های خوب بگیرم و معدل خود را بالا ببرم و در تغییر رفتار تواناتر میشدم (علی اکبر قربانی)

 :  که بیشتر مشکلات روحی روانیم را حل کند.به روایتی بیشتر در مورد هیجان و احساس و ادراک بحث میشد .در مورد زندگی ومشکلاتش بیشتر بحث میشد تا در آینده کشتی زندگی را بهتر میتوانستیم کنترل کنیم . مبادا در طوفان های زندگی به گل  بنشیند (ابراهیم امیر خا نی)

 : به موضوعات بهتر و مهمتری که کاربرد بیشتری در زندگی داشت ،می پرداخت.(الهام رجبی)

که: بتونم خودمو بشناسم(سمانه یزدانی) »

: راستش را بخواهید قبل از ورود به کلاس درس روان شناسی اصلا نمی دانستم روان شناسی یعنی چه؟شاید فکر میکردم روان شناسی خواندن فکر یکنفر باشد یا پیش بینی رفتار های انسان ها.ولی الان فهمیدم که واقعا محدود فکر می کرده ام.الان می دانم روان شناسی یعنی زندگی یعنی هنر فهمیدن(میثم نظری)

:  که بتوانم در کلاس درس اظهار وجود کنم نظر دهم و بدانم اصولا روان شناسی علم مطالعه چه است(فرهاد حیدریان)

: که  غیر از اسلاید ها استاد هم توضیحاتی می دادند تا به یادگیری مان کمک شود (حمیده برندگی)

 : که کلاس ساکت باشد و همه در بحث ها شرکت کنند و مشارکت همگانی باشد(سعیده مسلمی مهنی)

:که منبع درسی مناسبی برای امتحان برایمان تعیین میشد یا به همه جزوه یکسانی میدادید تا در صرف وقت مان صرفه جویی می کردیم گرچه مطالبی که در کلاس گفته میشد کاربردی بود ولی کلاس جو آرام تری میداشت(شیوا خوشکام)

:که کلاس آرام تر می بود و نمونه و مثال ها بیشتر میبود .(فاطمه مومنی)

: که بیشتر در مورد عواطف و احساسات دانشجویان صحبت میشد و این که دانشجویان بیشتر در کلاس صحبت می داشتند و مشکلات دانشجویان در کلاس حل میشد فعالیت دانشجویان بیشتر می بود و استاد مباحث زیباتری را عنوان می کرد یا همین مباحث را بیشتر باز می کرد.(آزاده غلامی )

:که حس مشارکت و دوستی دانشجویان بیشتر می بود و همه بحث مورد نظر را مطالعه کرده سر کلاس می آمدند و با هم بحث می کردند تا درس بیشتر در ذهن جا میگرفت (فائزه کمالی)

: که کلاس کمی پرشور تر می بود به نظرم میشد مباحث را کمی زیباتر آرائه داد کمی تست روان شناسی در موضوعاتی مثل هیجان و شخصیت از دانشجویان گرفته می شد.(زینب احمدی)

: که در مورد مسائل روحی روانی افراد به خصوص جوانان را که قشر پر اهمیت جامعه اند صحبت شود. بسیاری از جوانان به دلیل کم تجربه گی و اطلاعات محدود  ، کمتر با بزرگتر ها مشورت میکنند.و ترجیح می دهند خودشان با مشکلات شان کنار آیند که همین باعث سر شکستگی شان می شود و ممکن است از زندگی نومید شوند و...(مجتبی سروی)

: با بحث های  مهیج تری مواجه باشیم ،اما در کل کلاس خوبی بود حداقل احساس صمیت بیشتری می کردم.(گیتا وحید دستجردی)

:که حداقل بتوانم شخصیت خودم را تشخیص دهم.و به آن انتظاری که از خودم داشتم دست یابم(آزاده شیری)

: که در مورد مسائلی که مشکل خیلی از دانشجویان است بحث می شد وبحث ها با بیانی صمیمی تر و راحت تر بیان می شد که مورد فهم همه دانشجویان باشد(فروغ ایمان زاده)

:  که به مسائل روحی یک دانشجوی ایرانی با شرایط خاص خودش توجه شودو سعی در بر طرف کردن مشکلات عمده دانشجویان داشته باشد.(سرور زاهدیان) 

 

: که به روحیات و خلقیات دانشجویان بیشتر توجه میشد .مسائل اخلاقی و روحی مطرح میشد و ازدانشجویان در سوآل و جواب کمک گرفته میشد.(شکوفه باقری)

: که چند تا تست خودشناسی یادمون می دادید .من اینهمه سر کلاس اومدم ولی نتوانستم خودم را بشناسم.البته من از خودم انتظار داشتم سر کلاس فعال تر باشم و نتوانستم انتظاراتم از خودم را برآورده کنم(سمیه اکبری)

کاربرد های روانشناسی


فکر می‌کنید روانشناسی فقط برای دانش ‌آموزان، دانشگاهیان و درمانگران است؟ اشتباه می‌کنید. از آنجا که روانشناسی موضوعی هم کاربردی و هم تئوریک است، از آن می‌توان به طرق مختلف استفاده کرد. با اینکه تحقیقات انجام گرفته در این زمینه برای خوانندگان عمومی سنگین است اما نتایج این آزمایشات و تحقیقات می‌تواند کاربرد مهمی در زندگی روزمره ما داشته باشد. از اینرو در زیر به ۱۰ مورد از مهمترین کاربردهای روانشناسی در زندگی اشاره می‌کنیم.

1. انگیزه پیدا کنید
هدفتان چه ترک کردن سیگار باشد، چه کم کردن وزن یا یاد گرفتن یک زبان جدید، روانشناسی درس‌های زیادی برای ایجاد انگیزه دارد. برای بالا بردن سطح انگیزه‌ تان برای انجام یک کار، از نکات زیر که از تحقیقات انجام گرفته در روانشناسی آموزشی و شناختی به دست آمده است استفاده کنید.

- برای بالا نگه داشتن سطح علاقه‌ تان، با عناصر جدیدی آشنا شوید.
- برای جلوگیری از خستگی و یکنواختی، تکرار و تناوب کار را تغییر دهید.
- چیزهای جدیدی یاد بگیرید که بر اساس دانش کنونی تان باشد.
- اهداف مشخص برای خود تعیین کنید که مستقیماً با آن کار در ارتباط باشند.
- برای کاری که خوب انجام می ‌دهید به خودتان پاداش دهید.

2. مهارت‌های رهبریتان را ارتقاء دهید
مهم نیست که مدیر یک دفتر باشید یا مدیر یک کلوپ مخصوص جوانان، داشتن مهارت‌های خوب مدیریتی و رهبری در نقطه ‌ای از زندگیتان به درد خواهد خورد. همه آدم‌ها رهبر به دنیا نمی‌آیند اما چند نکته ساده که از تحقیقات روانشناسی مربوط به این موضوع به دست آمده است، می‌تواند به شما برای ارتقاء مهارت‌های رهبریتان کمک کند. یکی از مشهورترین تحقیقات انجام گرفته بر روی این موضوع به سه سبک مدیریتی مشخص می‌پردازد. نکات زیر برگرفته از یافته ‌های این تحقیق است:

- افراد گروه را به ‌خوبی راهنمایی کنید اما اجازه دهید همه نظراتشان را ابراز کنند.
- در مورد راهکارهای احتمالی برای مشکلات با اعضای گروه صحبت کنید.
- بر تقویت ایده‌ ها تمرکز داشته باشید و به نظرات خلاق گروه پاداش دهید.

3. ارتباط عمومیتان را قوی‌تر کنید
ارتباط عمومی فراتر از نحوه حرف زدن و نوشتن شماست. تحقیقات نشان می‌دهد که نشانه‌ های غیرکلامی سهم زیادی در ارتباطات میان فردی دارد. برای اینکه به طور موثری پیامتان را به فرد مقابل برسانید، باید یاد بگیرید چطور به صورتی غیرکلامی خود را ابراز کنید و در افراد پیرامونتان نیز به دنبال اشارات غیرکلامی باشید. در زیر به چند استراتژی مهم اشاره می‌کنیم:

- ارتباط چشمی قوی داشته باشید.
- نشانه‌های غیرکلامی را در دیگران تشخیص دهید.
- یاد بگیرید از تن صدایتان برای تقویت پیامتان استفاده کنید.

4. یاد بگیرید دیگران را بهتر درک کنید
درست مثل ارتباط غیرکلامی، توانایی شما در درک احساساتتان و احساسات اطرافیانتان نقش مهمی در روابط و زندگی شغلیتان بازی می‌کند. واژه هوش احساسی به توانایی شما برای درک احساسات خودتان و دیگران اطلاق می‌شود. این مسئله آنقدر اهمیت دارد که برخی از روانشناسان اعتقاد دارند هوش احساسی شما بسیار مهم‌تر از هوش فکریتان است. اما چطور می‌توانید هوش احساسیتان را تقویت کنید؟ راهکارهای زیر می‌تواند کمکتان کند:

- واکنش ‌های احساسی خود را به دقت ارزیابی کنید.
- تجربیات و احساساتتان را در دفترچه ‌ای یادداشت کنید.
- سعی کنید موقعیت‌های مختف را از دیدگاه دیگران ببینید.

5. تصمیمات درست‌تری بگیرید
تحقیقات انجام شده در روانشناسی شناختی اطلاعات زیادی درمورد تصمیم‌گیری ارائه می‌کند. با اعمال این راهکارها در زندگیتان، می‌توانید یاد بگیرید تصمیمات هوشمندانه‌ تری اتخاذ کنید. دفعه بعدی که خواستید یک تصمیم بزرگ بگیرید، سعی کنید از تکنیک‌های زیر استفاده کنید.

- سعی کنید به موقعیت از دیدگاه‌ های مختلف نگاه کنید: دیدگاه منطقی، احساسی، شهودی، خلاقانه و دیدگاه مثبت‌گرا و منفی‌گرا.
- هزینه‌ها و فواید احتمالی یک تصمیم را در نظر بگیرید.
- از روش‌های تجزیه و تحلیل شبکه ‌ای استفاده کنید که برای میزان ارضاء هر نیاز با هر تصمیم یک نمره می‌دهد.

6. حافظه ‌تان را تقویت کنید
تابحال به این فکر کرده‌اید که چرا می‌توانید یک اتفاق خاص که در دوران بچگیتان اتفاق افتاده را به خوبی به یاد بیاورید اما اسم مشتری که چند روز پیش به شما مراجعه کرد را به یاد نمی‌ آورید؟ تحقیقات زیادی درمورد نحوه فرم‌ گرفتن خاطرات جدید و همچنین نحوه فراموش کردن ما انجام گرفته است. چطور می‌توانید قدرت حافظه ‌تان را تقویت کنید؟

- روی اطلاعات تمرکز کنید.
- آنچه یاد گرفته‌ اید را تکرار کنید.
- از انحراف حواس جلوگیری کنید.

7. تصمیمات مالی هوشمندانه ‌تری اتخاذ کنید
تحقیقات انجام گرفته در این زمینه که به اقتصاد رفتاری معروف است به نتایج خوبی دست یافته است که می‌توانید برای اتخاذ تصمیمات مالی مدیریتی از آنها استفاده کنید. یک تحقیق نشان داده است که کارمندان و کارگران می‌توانند با استفاده از برخی از راهکارهای زیر پس ‌انداز خود را سه‌ برابر کنند:

- وقت تلف نکنید! از همین امروز پس ‌انداز کردن را شروع کنید.
- برای اختصاص دادن برخی از عایدات آینده خود به پس ‌انداز زمان بازنشستگی از قبل اقدام کنید.
- مراقب تعصبات شخصی که موجب انتخاب‌های مالی ضعیف می‌شود باشید.

8. نمره بهتری بگیرید
دفعه بعدی که وسوسه شدید که از امتحانات کلاسی، امتحان میان‌ ترم و پایان‌ ترم شکایت کنید، این تحقیق را به یاد بیاورید که نشان داد امتحانات کلاسی به شما کمک می‌کند چیزهایی که یاد گرفته‌اید را بهتر به خاطر بسپارید، حتی اگر در امتحان از آن سوال نیامده باشد.

یک تحقیق دیگر نشان داده است که امتحان دادن خیلی بهتر از درس خواندن به تقویت حافظه شما کمک می‌کند. در این تحقیق مشخص شد دانش ‌آموزانی که مرتب امتحان می‌دادند، ۶۱ درصد از درس آموخته شده را به یاد داشتند اما فقط ۴۰ درصد از آنهایی که فقط درس می‌خواندند مواد درسی را به یاد داشتند. اما چطور می‌توانید این یافته‌ها را در زندگی تعمیم دهید؟ وقتی می‌خواهید اطلاعات جدید یاد بگیرید، هرازگاهی از خودتان امتحان بگیرید تا آنچه یاد گرفته ‌اید را در حافظه‌ تان بسپارید.

9. بازده کاریتان را بیشتر کنید
گاهی اوقات به نظر می‌رسد که هزاران کتاب، سایت و مجله به ما می‌گوید چطور از روزمان استفاده بیشتری ببریم اما چقدر از این توصیه‌ ها در تحقیقات واقعی به اثبات رسیده‌ اند؟ بعنوان مثال، به دفعاتی فکر کنید که شنیده‌ اید انجام همزمان چند کار می‌تواند سرعت، دقت و بازده کارتان را کم می‌کند. برای بالا بردن بازده کاریتان چه درسی از روانشناسی می‌توانید بگیرید؟ اینها برخی از راهکارها در این رابطه هستند:

- وقتی روی کارهای پیچیده و خطرناک کار می‌کنید از انجام همزمان کارهای دیگر خودداری کنید.
- روی کاری که در دست دارید تمرکز کنید.
- از منحرف شدن حواستان جلوگیری کنید.

10. سالم‌ تر باشید
روانشناسی می‌تواند ابزار مفیدی برای تقویت سلامت عمومی شما هم باشد. از راه ‌های تقویت ورزش و تغذیه سالم‌تر گرفته تا درمان افسردگی، زمینه روانشناسی سلامت استراتژی ‌های بسیار مفیدی ارائه می‌دهد که به شما کمک می‌کند سالم‌تر و شادتر زندگی کنید. برخی نمونه‌هایی که می‌توانید مستقیماً وارد زندگیتان کنید عبارتند از:

- تحقیقات نشان داده است که هم نور خورشید و هم نور مصنوعی می‌تواند علائم اختلالات فصلی را کاهش دهد.
- تحقیقات نشان داده است که ورزش درمانی بسیار موثر برای افسردگی و همچنین اختلالت ذهنی است.
- تحقیقات نشان داده است که کمک به دیگران برای درک خطرات رفتارهای ناسالم به انتخاب ‌های سالمتری می ‌انجامد.

نه گفتن به خواستگار به نقل از جهان نیوز

گمان می کنیم باید به همه درخواست های دیگران پاسخ مثبت دهیم تا بتوانیم آنها را در کنار خودمان داشته باشیم و رضایتشان را جلب کنیم اما چنین تصوری، کاملا اشتباه است. همه ما در رأس هرم ارتباطتمان، باید «خود» را ببینیم.
به گزارش جهان به نقل از تندرستی، انسان اجتماعی نیازمند ارتباط اجتماعی است و برای ارتباط خوب و موثر باید قابلیت های خود را افزایش دهد اما گاهی افراد در معرض تقاضاهای غیرموجه قرار می گیرند و پاسخ «نه»، یکی از بهترین روش های مقابله با درخواست غیرمنطقی است.

اما در فرهنگ ما، معمولا نه گفتن کار ساده ای نیست. گاهی فکر می کنیم با انتخاب خودمان در نظر دیگران خودخواه به نظر می رسیم و گاهی خودمان را مسئول زندگی دیگران می دانیم و می خواهیم نقش فرشته نجات را بازی کنیم.

در اغلب مواقع، گمان می کنیم باید به همه درخواست های دیگران پاسخ مثبت دهیم تا بتوانیم آنها را در کنار خودمان داشته باشیم و رضایتشان را جلب کنیم اما چنین تصوری، کاملا اشتباه است. همه ما در رأس هرم ارتباطتمان، باید «خود» را ببینیم.

اگر فردی خودش را دوست نداشته باشد، نمی تواند به دیگران هم کمک کندو ارتباطی موثر را پیش ببرد. پس، از قضاوتی که دیگران قرار است در مورد شما داشته باشند، نترسید و قبل از هر تصمیمی، صلاح و خواسته خود را ببینید. اول خودتان را ببینید و بعد از آن به خواست فامیل و دوستان توجه کنید. نگاهی به گذشته می تواند درس های خوبی به شما بدهد. ازدواج اتفاقی نیست که به خاطر رودربایستی به آنتن دهید و نباید به خاطر راضی نگه داشتن دیگران، تصمیمی بگیرید که تا آخر عمر تاوان آن را بدهید.

راهنمای «نه» گفتن به خواستگارها!

خودتان تصمیم بگیرید

به پد رو مادرتان بگویید اجازه تصمیم گیری را به شما بدهند. بنابراین به راحتی به پدر یا مادرتان بگویید: «بابا! من تو را دوست دارم اما نمی توانم در کنار این فرد احساس خوشبختی کنم.» برایش دلایلتان را توضیح دهیدو به شکلی منطقی، انتظاراتی را که از آینده دارید بیان کنید. کسانی که توانایی بیان احساساتشان را ندارند، معمولا در دام این موقعیت ها می افتند و نمی توانند درست تصمیم بگیرند.

پس، از بیان احساسات و توضیح درباره نظرهایتان نترسید اما در هر جمله، مراقب لحن و واژه هایتان باشید. اجازه ندهید که زبان نامناسب، حرف های منطقی شما را غیرمنطقی جلوه دهد. اگر پدر و مادرتان می خواهند نصیحت تان کنند، حالت دفاعی به خود نگیرید. به آنها نشان دهید که حرف هایشان را می شنوید و به گفته هایشان فکر می کنید اما درنهایت خودتان هستید که باید تصمیم بگیرید.

تکنیکی نه بگویید

برای آنکه در این بحث ها پیروز شوید، باید تکنیک «نه گفتن» و «نه شنیدن» را بلد باشید. درست است که نه گفتن حق شماست، اما بیان این کلمه، همیشه ساده نیست. ما در مسیر زندگی مان، نیاز داریم که به دلایل متفاوت و به آدم های مختلف نه بگوییم.

اما نه گفتن همیشه به سادگی بیان یک کلمه نیست. گاهی طرف مقابل با رفتار ناپخته اش، کار را برای شما سخت می کند و به همین دلیل با توجه به رفتارهای اول، باید شیوه های مختلفی از نه گفتن را امتحان کنید. اما قبل از آنکه هر راهی را بروید، با خودتان به توافق برسید و قول دهید که با وجود واکنش های مختلفی که ممکن است از طرف خواستگارتان بروز کند، سر حرفتان می مانید.

حرفتان را رک بزنید

«نه» گفتن مستقیم بهترین راه است. رک و راست حرفتان را بزنید و حاشیه نروید. اگر مطمئن هستید که نمی خواهید با او ازدواج کنید، موضوع را با زباین شفاف با او در میان بگذارید و تکلیف خودتان و او را روشن کنید اما اگر هنوز تردید دارید و گمان می کنید او می تواند همسر ایده آلی برایتان باشد، کمی وقت بگیرید تا به حرف هایش فکر کنید و جوانب موضوع را بسنجید اما بعد از تمام شدن وقت، اگر پاسختان منفی است، طفره نروید و موضع تان را شفاف مطرح کنید. نه گفتن مستقیم آغاز راه است ودر صورتی که تاثیر دلخواهتان را نداشت، در ادامه راه می توانید از این روش ها کمک بگیرید.

به زبان بی زبانی بگویید

باز هم یادآوری می کنیم قبل از امتحان کردن هر کدام از این راه ها، باید نه مستقیم تان را گفته باشید. اما اگر خواستگارتان قانع نشد، می توانید از نه گفتن غیرزبانی هم کمک بگیرید.

۱- ترک کردن محیط یکی از این راه هاست. به این ترتیب که هر وقت او را دیدید و با تکرار پیشنهادش مواجه شدید، می توانید از او فاصله بگیرید و فرصت تکرار حرف را از او بگیرید.

۲- عوض کردن موضوع راهی دیگر است. سعی کنید موضوع بحث را عوض کنید و درباره مسئله دیگری با او حرف بزنید. قطعا خواستگار شما معنای این تغییر را متوجه می شود.

۳- سوال کردن هم از راههایی است که می تواند به شما کمک کند. وقتی او خواسته اش را تکرار می کند، می توانید در مورد موضوع دیگری از او سوال کنید تا سراغ بحث دیگری برود.

دشمنی نکنید!

اگر او از شما تقاضای ملاقات کرد و یا به ناهار دعوت تان کرد، دلیلی ندارد دعوتش را رد کنید. فارغ از این موضوع، او دوست شماست و می توانید دعوت او را بپذیرید اما باید موضع تان را روشن کنید.

با واژه های صریح و شفاف به او بگویید که دعوتش را می پذیرید اما بیرون رفتن شما به معنای پذیرش پیشنهادش نیست و موضوع ازدواج از نظر شما تمام شده است.

البته در نهایت، واکنش های اودر این دوره ممکن است نظرتان را در مورد شکل ارتباط تغییر داده باشد و نتوانید مثل قبل با او رفتار کنید. شاید دوست داشته باشید مدتی ارتباط را کمرنگ تر کنید.

شما مسئول نیستید

دام بزرگی که می توانیدگرفتار آن شوید، توجه به احساسات طرف مقابل است. باور کنید اگر او به خاطر نه شنیدن غمگین است، اگر زندگی اش دچار بحران شده و اگر در کارش به مشکل خورده، شما مسئول نیستید! او از شما خواستگاری کرده و شما تنها نظر خود را گفته اید و مسئولیت عواقب آن با شماست.

آرام آرام به گذشته برگردید

اگر اعضای خانواده خواستگار شما به خاطر شنیدن جواب منفی خشمگین باشند، قطعا نمی توانید رابطه را به محض دادن این پاسخ از سر بگیرید. شاید لازم باشد مدتی صبر کنید تا خشم آنها فروکش کند و بعد آرام آرام با آنها وارد ارتباط شوید.

البته در همان روزهای اول هم شما می توانید در مهمانی افراد دیگری که آنها را دعوت کرده اند شرکت کنید و یا هنگامی که تصادفی آنها را می بینید، با روی خوش سلام و احوالپرسی کنید و باز هم با همان زبان منطقی وارد گفتگو شوید.

برای «نه» گفتن به افراد آشنا در انتخاب واژه های تان دقت کنید

- وقتی تصمیم می گیرید راهی را بروید که آن را انتخاب کرده اید و به پیشنهادی که از نظرتان به خوشبختی شما و طرف مقابل منجر نمی شود «نه» بگویید، باید مراقب واژه هایتان باشید.

- پاسخ منفی نه بی ادبی و نه توهین به طرف مقابل است؛ بلکهفقط بیان نظر شما نسبت به موضوعی است که نحق اظهار نظر در مورد آن را دارید. انتظارها و هدف هایتان را بشناسید و موضع تان را مشخص کنید.

- در مسیری که انتخاب کرده اید، گاهی قرارنیست فقط به یک نفر پاسخ منفی بدهید، بنابراین با استفاده از کلمه های درست، خانواده و اطرافیانتان را هم قانع کنید.