روان پرستار

برای ثبت و ضبط تجارب بیست ساله کار با بیماران بخش روان

روان پرستار

برای ثبت و ضبط تجارب بیست ساله کار با بیماران بخش روان

برای خودتان دلسوزی کنید


 

حس خود- دلسوزی بخش جدایی ناپذیر از سلامت روانی و جسمی است.

 تقویت این حس باعث می شود که ما بتوانیم با سختی ها مقابله کنیم و تغییرات مفیدی در زندگی ایجاد کنیم .

حس  خود - دلسوزی باعث افزایش تعامل بدن و مغز می شود که این امر می تواند به عنوان تسکین دهنده روح به روان  آدمی  کمک کند .

با حمایت از خودمان یک پایگاه امن روانی ایجاد کنیم ؛ که در مقابله کردن با چالش هایی که در زندگی وجود دارد به ما انسان ها کمک کند .

 در نتیجه این حس خود - دلسوزی می تواند در ایجاد انگیزه و افزایش حس شجاعت برای ایجاد تغییرات رفتاری در انسان کمک بسزایی کند .

این حس انسان را به پیشروی به سوی پیروی از اهداف بزرگتر و حرکت کردن به سوی آنچه برای انسان مفید تر است سوق می دهد.

متاسفانه بسیاری از افرادی که مشکلات روحی دارند ؛ به سختی می توانند در روبروشدن با مسائل و مشکلات زندگی ، سازگاری پیدا کنند .

بررسی ها نشان داده است که افرادی که درزندگی شان و در روابط شان دچار مشکلات و آسیب های زیادی شده اند، اما حس خود -دلسوزی در آنها بالا ست در برخود با این مسائل براحتی کنار آمده اند ؛ به نسبت کسانی که میزان این حس در آنها کمتر بوده است.

افرادی که حس  دلسوزی نسبت به خود در آنها پایین است در برخورد با مشکلات  ممکن است  یک صدای درونی را تجربه کنند که موجب شرم و یا احساس بی ارزشی  شان می شود .

این صدا مانع از ایجاد یک حس و پایگاه امن درونی برای آرامش  به فرد می شود (صدایی از درون شان که میگوید  :"شرمت باد " "خجالت بکش"،" تو لیاقتت این رنج روانی است" به طور کلی  خود انتقادگرند .

افراد مبتلا به بیماری های روانی احساس شرم و بی کفایتی می کنند وبیمار بودن خود را دلیل  بی ارزش بودن خود می دانند ؛ همین احساس بی ارزشی است که  باعث افسرده شدن شان  میشود و خود را مستحق درد های روانی میدانند؛ مستحق تنبیه شدن و احساس گناه شان چوب کاری خودشان است در نتیجه تلاشی هم نمی کنند  تا به این درد و رنج ها پایان دهند.

خوشبختانه حس خود - دلسوزی را می توان با آموزش یاد گرفت؛(نوعی مهارت آموختنی است .).

حال به بررسی نکاتی می پردازیم که یاد بگیریم چگونه اندکی با خود مهربان تر باشیم . و با تمرین تقویت  اش کنیم

آموزش حس خود - دلسوزی به افراد، اجازه می دهد یک روش حمایتی را در درون خود تقویت کنند .

گوش دادن به مهربانی

تمرین های مدیتیشن ، گوش کردن به موسیقی آرام ،انسان را به آرامش روانی می رساند .

 تمریناتی راکه با روحیه شما سازگاری دارد ؛ پیدا کنید و آن را به صورت یک عادت در بیاورید .

 با استفاده از این روش می توانید احساسات شرم و بی ارزشی هنگام بروز مشکل را کنار بگذارید .

با خودتان به گونه ای رفتار کنید که با کسیکه او  را دوست دارید رفتارمی کنید.(گویی خودتان هم یه دوست محترم استید)

یک متخصص در این رابطه چنین بیان می کند:

 در برخورد با خود باید به گونه ای رفتار کنید که با عزیزترین فرد زندگی تان مواجه هستید (مثل فرزند خود ) ، (و یا دوست صمیمی خود)

با خودتان هم رو دربایستی داشته باشید .

به عبارت دیگر اگر شما حرف هایی را که به دیگران نمی توانید بگویید در درون خودتان می ریزید باید از درون با خود به گونه ای رفتار کنید که باعث ایجاد آرامش از درون شوید .

به یک روان شناس مراجعه کنید

اگر به سختی می توانید بامسائل و مشکلات تان کنار بیایید به یک روان شناس مراجعه کنید .

او (روان شناس)همچنین کمک می کند تا بر آنچه بر شما گذشته غلبه کنید، پذیرش عملکرد( خود را بپذیرید)یعنی بگویید من همینم که هستم البته فرد ایده آلی نیستم ولی چه میشه کرد؟البته که اگر بهتر می توانستم مل کنم بهتر بود ولی حالا که نمیشه و نشده.سعی خوام کرد روش هایی جدید را بیاموزم ولی تا آن موقع با خود خواهم ساخت عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت و ماندن در حال حاضر

بدانید  هر بیماری ِ روانی ،(هر چند هم سخت باشد)  قابل درمان است .

حرفه سلامت روانی به افراد برای مقابله موثر با بیماریها کمک می کند

یاری می رساند یادبگیریندباخود  مهربان تر بودن شوند.

به یاد داشته باشید که بیماری روانی مانند هربیماری دیگری است

در گفتگوی درونی با خودتان مهربان تر و مثبت تر باشید

گفت و گوی درونی مهربانانه و مثبت به افراد برای پذیرش عملکرد فعلی و زندگی در زمان حال کمک می کند .

اگر شما از اختلال افسردگی ، اختلالات خوردن وبسیاری دیگر از اختلالات رنج می برید مراجعه به روان پزشک و روان شناس به شما کمک به سزایی می کند و احساسات منفی که شما در رابطه با بیماری روان دارید را از بین می برد و به ایجاد آرامش دوباره شما کمک بسزایی می کنند .

مقایسه کردن خود با دیگران

مقایسه کردن خود با دیگران می تواند باعث افزایش حس بی کفایتی شود .

 باید به خاطر داشته باشید که درون خود را با ظاهر بیرونی فرد دیگری ،هیچ گاه مقایسه نکنید .

ممکن است حس خود - دلسوزی ، برای شما در حال حاضر حس طبیعی نباشد .

اما اینها راههایی هستند که شما می توانید تمرین کنید

و باعث افزایش وبهبود حس دلسوزی به خود شود .

آیا میدانید چگونه می شود نسبت  به خود ، دلسوز و مهربان بود؟

قرار نیست خود را بگذاریم تو طبق و حلوا حلوا کنیم و سر ِ خود معطل باشیم ؛ولی انصافا درست نیست نسبت به خود بی رحم تر از دیگران ، باشیم "به مادرت جفا کنی به دیگران چها کنی؟"

اگر خودم که خودم را بهتر از هر کس می شناسم ازین دانش سوء استفاده کرده و با تبر به جان ریشه وجودی  خود بیفتم؛ چه انتظار از دیگران میتوانم  داشته که به من  لطف و مهربانی کنند؟

اگر کسی بخواهد به عیوب ما اطلاع حاصل کند فقط و فقط با گرا دادن خود ِما می تواند .

اون وقت درسته ما بیاییم آب به آسیاب دشمن قسم خورده  خودمان بریزیم؟

و آدرس عیوب خود را به او بدهیم؟

خدا ما را ببخشاید که نسبت به خود بی مهری داریم.خدا قدرت لا لا ی گفتن برای خودمان را به ما عطا کند.خدا قدرت نوازش کردن خود را به ما بدهد.

نقش تربیتی پدرها

نقش باورهای ذهنی در بروز رفتارها و خودگویی ها

بسمه تعالی

اگربه رفتارهایی که در طول روز از ما سر می زند نگاهی عالمانه داشته باشیم مشاهده می شود: اولا تعداد آن ها بسیار زیاد است ومهم تر این که در بروز هر یک از آن ها ممکن است عوامل متعددی نقش داشته باشد

س: کدام عوامل  در بروز رفتارها نقش دارد؟(عوامل متعددی)

 که معمولا آگاهی چندانی نسبت به آن ها نداریم .

 ازجمله عواملی که منجر به بروز برخی ازرفتارهای ما می شود، باورها ،عقاید وطرحواره های ذهنی  ماست .همه ما با باورهایمان زندگی ،  قضاوت، تصمیم گیری وانتخاب می کنیم،

روابط خودرا بادیگران تنظیم،تعدیل ،افزایش یاکاهش می دهیم .

اگربافردی قطع رابطه می کنیم برای خودمجموعه ای ازباورها رادرمورد او ردیف کرده ایم که سرجمع حساب ها ، مارابه قطع یک رابطه رسانده است.گرچه ممکن است محاسبات ذهنی ما اشتباه بوده وبا واقعیت همخوانی نداشته باشد.

 اگرازافراد باورهای شان گرفته شود حرفی برای گفتن وعملی برای انجام دادن نخواهند داشت وبایدمنتظربروزرفتارهای آشفته ،نامنظم وتصادفی باشیم. افکار، رفتارهای ما را پشتیبانی وحمایت می کندو خاستگاه آن محسوب می شود.  

هنگامی که فرد درشرایط هیجان ،اضطراب وترس شدید قرار می گیرد نمی تواند به درستی تصمیم بگیرد وممکن است عملی یاحرفی ازاو سربزند که باسوابق وشرایط گذشته فرد همخوانی نداشته باشد .همین مساله

نقش مهم واساسی باورهاوعقایدرادربروزرفتارهای ما ثابت می کند.

در خلاء باورها ،هرعملی ممکن است اتفاق بیافتد.

به طوری که شخص بعدا درمورد آن ها اظهارشگفتی یا حتی بی اطلاعی کند.

اگرکودکی به اذیت وآزار هم سن وهمسالان خود درمدرسه می پردازد، پشت چنین رفتاری ،احساسات ،انگیزه هاو باورهایی نهفته است .هم چنین مردی که ازرفتارهای همسرخودعصبانی ودلنگران شده درحقیقت نشان ازتعارض موجودمیان باورهای او و رفتاروایده های همسراست.

احساسات(هیجانات) ما (شادی وغم یا ناراحتی) نیز ریشه  درباورها ونگرش های ما دارد.

اگرعقاید فردی راکه دچارافسردگی شده است ،موردبررسی ودقت نظرقرار دهیم سرنخ های فراوانی ازافکارمنفی  و خودکار آشکارخواهد شد. اومعتقداست که دنیا ارزش زیستن ندارد ،آدم به دردنخور یا  بی مصرفی شده ،هیچ کس قادر به درک او نیست ، روابط انسان ها براساس دروغ وتظاهر بناشده  وموارد بسیار دیگری که درنتیجه به تدریج باعث می شود ازدیگران فاصله بگیرد. فعالیت های روزمره او به شدت کاهش می یابد وحاضربه ایجاد ارتباط وحتی بیان مشکل خودنیست. لذا احساسات بدی نسبت به خودودیگران پیداکرده و با بروزچنین رفتارهایی باورهای فردافسرده تقویت شده ودرنهایت ممکن است به انزوا ،تمایل به گوشه گیری ودرموارد پیشرفته به خودکشی منجر گردد. "البرت الیس " که نظریه درمان عقلانی –عاطفی راپایه گذاری نموده است ، معتقداست وقتی حادثه فعال کننده ای برای فرد اتفاق می افتد ،او براساس تمایلات ذاتی خودممکن است دوبرداشت متفاوت ومتضاد از آن داشته باشد،یکی افکار،عقاید وباورهای منطقی وعقلانی ودیگری افکار عقاید وبرداشت های غیرعقلانی وغیرمنطقی. درحالتی که فردتابع  ودستخوش افکاروعقایدغیرمنطقی شود باعواقب غیرمنطقی مواجه خواهد شد،که دراین حالت او فردی مضطرب وغیرعادی که شخصیت ناسالمی داردخواهد شد. . به دلیل اهمیت فراوان باورهای ذهنی منفی درشکل گیری و بروز برخی بیماری های روانی امروزه یکی از شیوه های روان درمانی ،شناخت درمانی ، است که اساسا  درمان رادرکنترل و اصلاح تدریجی طرحواره های ذهنی می داند .هدف اصلی درشناخت درمانی ،حذف سوگیری ها یا تحریف های فکری است تا انسان ها بهترکارکنند.

درشناخت درمانی به شیوه پردازش اطلاعات مراجعان که احساسات ورفتارهای ناسازگارانه آنان راحفظ می کند،توجه می شود.

شناخت درمان گرها تحریف های شناختی مراجعان را زیر سوال می برند،می آزمایندوموردبحث قرارمی دهندتااحساسات ،رفتارها و تفکر مثبت تری دربیماران خود ایجادکنند.

 روان درمانی شناخت گرا درطی جلسات متعدد به بررسی وشناسایی افکارمعیوب پرداخته وسعی می کند به شکل غیرمستقیم سطح آگاهی مراجع را نسبت به وجود وتاثیرات مهم آن افزایش دهد و باکمک خود مراجع به اصلاح باورهای نادرست که منجربه بروزآسیب های فردی و اجتماعی فراوانی شده می پردازد. موفقیت درروان درمانی هنگامی اتفاق می افتدکه بیمار پی به نادرست بودن باورهای خود ببرد و توانسته باشد باورهای جدیدی راکه انطباق بیشتری باواقعیت های خود و دنیای پیرامون اودارد،جایگزین نماید.

وروان درمان گر باید با استفاده از تکنیک های روان شناختی به صورت هدفمند مراجع خود را به سمت پالایش افکار معیوب پیش ببرد.

که ممکن است این روندهفته ها یاماه ها ویاحتی سال ها طول بکشد.

درباره شکل گیری باورها وعقاید مباحث مفصلی وجوددارد ؛ اماواقعیت این است که شروع آن ها از اوایل کودکی وازهنگامی که فردخودش را می شناسد همراه باتعامل هایی که باخانواده،اطرافیان ومدرسه پیدامی کند خواهد بود.این مفاهیم یک به یک وبه تدریج درونی شده وجزء ساختارشخصیت فردمی شود.

درهمین جا اشاره می شودکه بخش مهمی ازشخصیت فرد را افکار،عقاید وباورهای او تشکیل می دهد.باتوجه به پویایی ذهن انسان وتعامل های دایمی اوباخود وجهان اطراف،سیستم باورهای اومرتب درمحک آزمایش وتجربه قرار می گیرد. 

 تعدادی  ازآن ها  به مرور زمان تثبیت و برخی از آن ها ممکن است اهمیت واصالت خود را ازدست بدهند.اما هرقدر به سن وسال افراد اضافه می شود احتمال حذف و اضافه شدن باورها کاسته  می شود .به شکلی که در دوران سالمندی یا پیری باورهای افراد تقریبا ثابت وپایدار باقی مانده ودر برابرتغییر به شدت مقاومت می کنند.

شاید بیشترین   زمان تغییر وتحولات باورهای ذهنی از لحاظ شکل گیری وانعطاف پذیری دوران کودکی ونوجوانی باشد . عقایدوباورهای نوجوان دراین دوره خاص به شدت تحت تاثیرقرار می گیرد.مرتب وپیوسته آن ها را آزمون می کند،دست به آزمایش وخطا می زند تا در نهایت به ثبات نسبی برسد.دراین صورت نوجوان هویت خویش راشناخته وقادر خواهد بود روابط خود را با دنیای اطراف به نحو مطلوبی سامان دهد.درغیر این صورت باید شاهد رفتارهایی آشفته ،متزلزل وبی ثبات باشیم.نوجوان باید به تدریج عقاید وباورهای خود را که منطبق با فرهنگ وشرایط اجتماعی و مذهبی جامعه ای که درآن زندگی می کندشکل دهد.         

  بخش دیگری از باورهابه صورت خودگویی هاکه درتعامل با دیگران اظهار می شود پدیدار می گردد.

به عبارت دیگر تجلی باورها ،بعضا به صورت خود گویی هایی است که افرادگاهی پنهان وگاهی آشکاربه شکل زمزمه هایی که باخود دارند دیده می شود.که ممکن است مورد توجه دیگران قرار گیرد.

 .نکته آخر این که  برای تغییر رفتار ناچاریم قسمت اعظم تلاش خود را در تغییر تدریجی باورهای افراد قرار دهیم . درغیر این صورت نمی توان با شیوه های دیگری مثل اجبار و تحکم ، دستور و یا حتی نصیحت انتظار بروز رفتارهای مطلوب از دیگران را داشته باشیم . والسلام

نیست بالاتر از سیاهی رنگ


تکرار این جمله در مواقع استرس معجزه می کند


 

تکرار این کلمه در مواقع استرس معجزه می کند یک روانشناس معتقد است یادگیری مهارت‌ مقابله با استرس در مدیریت فشارهای روانی مؤثر است. وی ورزش سخت، تغذیه و خواب مناسب و پرهیز از مصرف موادی مانند سیگار، الکل و مخدر را جزو آنتی‌استرس‌ها می‌داند.

یک روانشناس معتقد است یادگیری مهارت‌ مقابله با استرس در مدیریت فشارهای روانی مؤثر است. وی ورزش سخت، تغذیه و خواب مناسب و پرهیز از مصرف موادی مانند سیگار، الکل و مخدر را جزو آنتی‌استرس‌ها می‌داند.

اصغر کیهان‌نیا، با اشاره به لزوم یادگیری مهارت مقابله با استرس به عنوان یکی از مهارت‌های ده‌گانه زندگی اظهار داشت: 

 زندگی بدون مشکل هیچ هیجانی ندارد. روانشناسان معتقدند که مشکل را باید بخشی از زندگی به حساب آوریم بنابراین در اینجا یادگیری مهارت‌های زندگی که یکی از آنها مهارت مقابله با استرس است لازم به نظر می‌رسد.

وی افزود: هر چه زندگی متمدن‌تر می‌شود به دلیل مقرراتی که وضع می کنیم خود به خود دچار نگرانی‌ها و گرفتاری‌هایی می‌شویم که تنش و فشار روانی را بر ما وارد می‌کنند.

این روانشناس ادامه داد:  

استرس‌ها گسترده هستند شغل و از دست دادن آن نوعی استرس است، داشتن نوجوان ناسازگار و فرزندی که درس نمی‌خواند همچنین پیش‌بینی حوادثی که احتمال وقوع آنها کم است می‌تواند در ما تنش ایجاد کند.

کیهان‌نیا تصریح کرد: 

 برای هر نوع استرس باید مدیریت بحران داشته باشیم بنابراین باید برای هر حادثه‌ای که رخ می‌دهد یا در انتظار وقوع آن هستیم اقداماتی انجام دهیم که به آن مدیریت بحران می‌گویند.

این متخصص حوزه بهداشت روان گفت: 

 در موقع بحران یا وقتی افکار وقوع و بروز بحران به ذهنتان خطور می‌کند ابتدا دراز بکشید سپس 5 نفس عمیق کشیده و بعد به تنفس عادی خود ادامه دهید در همان حالت راجع به موضوع فکر کنید و چنانچه در وقوع آن مقصر بوده‌اید سهم خود (از یک تا ده )را تعیین کنید.

وی افزود: 

 اگر لازم است با کسانی که آنها را قبول دارید مشورت کنید و سپس تصمیم بگیرید چنانچه فردی اطرافتان وجود ندارد یا مایل به مطرح کردن مشکل خود نیستید با متخصصان حوزه بهداشت روان که روانپزشکان، روانشناسان و مشاوران هستند مشورت کنید.

مشورت با هر یک از این متخصصان به مشکل شما بستگی دارد مثلاً چنانچه در حالات خلقی شما تغییراتی به وجود ‌آمده است به روانپزشک مراجعه کنید چنانچه از ترس‌های مرضی خود مانند ترس از ارتفاع یا نزدیک شدن به حیوانات خسته شده‌اید به روانشناس بالینی و اگر در زمینه انتخاب شغل، رشته تحصیلی، اختلافات زناشویی یا شیوه‌های فرزندپروری به مشورت نیاز دارید به مشاوران خانواده و تحصیلی مراجعه کنید.

وی ادامه داد:  

طبق فرموده حضرت علی (ع) در بحران‌ها و عصبانیت‌ها نه تصمیم بگیرید و نه دستور دهید همچنین می‌توانید از توصیه‌هایی که بزرگان دین در این زمینه داشته‌اند مانند تغییر مکان، نوشیدن یک لیوان آب خنک و ذکر دعا و صلوات استفاده کنید.

کیهان‌نیا افزود:  

آرام‌سازی عضلانی می‌تواند در کاهش تنش و اخذ تصمیم منطقی به شماما کمک کند.  

وی تصریح کرد: 

 موقع تصمیم‌گیری این جمله را که « نیست بالاتر از سیاهی رنگ» با خود تکرار کنید تا به شما آرامش دهد . 

به یاد داشته باشید که شما تمام تلاش خود را انجام می‌دهید اما قادر به کنترل کردن همه عوامل هیجان زا نیستید بنابراین چنانچه مشکل حل نشد خود را سرزنش نکنید.

وی خاطرنشان کرد: 

 آنتی‌استرس‌ها،عبارتند از :  ورزش‌های سخت که ما به عرق می‌اندازد، تغذیه مناسب ، خواب خوب و کافی ،عدم استفاده از سیگار، الکل و مواد مخدر هستند، این چهار فاکتور می‌تواند استرس‌های ما را کنترل کنند. به یاد داشته باشید که بدن در مقابل ورزش کردن اندورفین آزاد می‌کند که آزاد شدن این ماده موجب نشاط فرد می‌شود.